فریبرز رئیس‌دانا که بود و چه می‌گفت؟

خاموشی نابهنگام دکتر رئیس‌دانا در موقعیت زمانی خاصی که دوستان و علاقه مندان او را حتی از یک وداع آخر محروم کرد، برای یاران و همفکرانش و برای جامعه مستقل روشنفکری کشور ضایعه ای دردناک بود. اما مرگ رویدادی است که دستان همه ما در برابر آن بسته است و راهی جز پذیرفتن واقعیت آن نداریم. عرصه ای که در آن کاری از ما ساخته است، جبران ضایعه و پیگیری اهداف عزیزان از دست رفته مان است. براستی نجیبانه ترین شکل ادای احترام و دین نسبت به امثال فریبرز رئیس‌دانا ادامه راه آنان است.

زندگی اجتماعی و کارکرد دکتر رئیس‌دانا وجوه گوناگونی داشت که در مورد هر یک از آن ها می توان گفت و نوشت. اما در این نوشته کوتاه من می خواهم به دو وجه شخصیت او اشاره کنم که گمان می کنم برجسته تر است و خطوط اصلی چهره او را بهتر مشخص می کند:

1- رئیس دانا به معنای واقعی کلمه یک روشنفکر مردمی بود. می گویم به معنای واقعی کلمه زیرا او مستقل از قدرت بود؛ سرسپرده و جیره خوار هیچ قدرت داخلی یا خارجی نبود. در عین حال که منتقد و مخالف سیاست های جاری حاکم در ایران بود، این نقد و مخالفت او از موضع مصالح و منافع جامعه و مردم صورت می گرفت و فی المثل از عمله تبلیغاتی سیاست های آمریکا، انگلیس یا عربستان سعودی نبود. در هر جامعه طبقاتی، قدرت حاکم و طبقات اجتماعی که قدرت حاکم نماینده منافع آنان است خواستار حفظ وضع موجودند، زیرا این وضع متضمن و تامین کننده منافع و موقعیت آنان است. منشاء و موجب تبلور قدرت حاکمه و اقتضای ذاتی آن همین است. به این ترتیب طبیعی است روشنفکرانی که غم و غبطه مردم و دغدغه آینده و سرنوشت آن ها را داشته باشند رودرروی این قدرت قرار بگیرند. امروز ما در شرایطی قرار گرفته ایم که از یک سو قدرت حاکم برای تبلیغ و توجیه سیاست های خود، رسانه ها، رادیو و تلویزیون، مطبوعات، دانشگاه ها و … را در کنترل گرفته و خیل عظیمی از تحصیل کردگان دانشگاهی هم برای تبلیغ ، دستکاری افکار عمومی و شکل دهی به آن در خدمت آن قرار دارند، و از سوی دیگر گروه فرصت طلب دیگری در رسانه های بیرونی در خدمت تبلیغات قدرت های دیگر امپریالیستی یا منطقه ای قرار گرفته  و با سرسپردگی به آن قدرت ها -بیگانه با مطالبات و رنج های مردم- بلندگوی تبلیغاتی آن ها شده و به عنوان تحلیل گر مسایل ایران از بام تا شام مطالب دست سوم روزنامه ها و نشریات دست راستی یا محتویات کتاب های درسی خود را زیر عنوان تحلیل مسایل ایران تکرار می کنند. فریبرز رئیس‌دانا از هیچ یک از این دو گروه نبود و در عین حال که به عنوان اقتصاد دانی آگاه  و زیرک، با سیاست های چپاول گرانه جاری و غارت ثروت ملی در ستیزه بود، این را نیز خوب می دانست که حقوق مردم ایران، همین جا و به دست خود مردم ایران باید احقاق شود؛ می دانست که در هیچ جای تاریخ یک قدرت بیگانه از جان سربازان یا مال مردم خود برای احقاق حقوق لگد مال شده ملت دیگری مایه نگذارده است و حل مسائل و معضلات ما، دین معوقه ما به تاریخ مان است که باید به وسیله خود ما ادا شود. برای یک روشنفکر مردمی حفظ چنین استقلالی هزینه دارد و او این هزینه را در زندگی خود پرداخت.

2- رئیس دانا یک اقتصاددان سوسیالیست بود که با سیاست های نولیبرالی جاری سر مخالفت و ستیزه داشت و در تمامی این سالها علیه نئولیبرالیسم و سیاست های ضدمردمی آن و آثار و عواقب فلاکت بار این سیاست ها گفت و نوشت و مبارزه کرد. اتفاقا وضعیتی که درست طی همین ماه ها و با بحران کرونا در حوزه بهداشت و درمان بر ملا شده یکی از روشن ترین مثال ها و مصداق هایی است که نتیجه اجرای سیاست های نولیبرال را در این حوزه به خوبی نشان می دهد. البته بهداشت و درمان عمومی فقط یکی از حوزه هایی است که طی دهه های گذشته در کشورهای گوناگون قربانی سیاست های نولیبرالی شده و این سیاست ها در عرصه های دیگر اجتماعی و اقتصادی هم در دهه های گذشته اجرا شده است. اما آنچه در حوزه های بهداشت و درمان روی داده و نتایج آن اکنون در مواجهه با بحران کرونا آفتابی شده، نمونه ی معرف کل و مشتِ نمونه ی خروار است:

اصل به رسمیت شناخته شده اقتصاد بازار، رقابت است و این به معنای وجود مجموعه ای از واحدهای اقتصادی متعدد است که بر سر کسب سود بیشتر با یکدیگر رقابت می کنند. وقتی از وجود واحدهای اقتصادی متعدد گفتگو می کنیم به این معنا است که در این عرصه، یعنی عرصه اقتصادی، دستگاه یا مرجع واحدی وجود ندارد که جامعه را در تمامیت آن و بصورت یک کل واحد در نظر بگیرد و برای آن یک تصمصم واحد بگیرد. اما بهداشت عمومی و بیمه درمان و کارهایی که در این زمینه باید انجام شوند – مثل واکسیناسیون عمومی- بنا به سرشت و ماهیت خود باید همگانی و اجباری و از این رو یک جا و در اجرای یک سیاست کلان و واحد انجام شوند. از این رو هیچ واحد اقتصادی سرمایه داری صلاحیت و قابلیت انجام چنین مهمی را ندارد و کاری است که فقط باید به عهده دولت گذارده شده و بوسیله آن انجام شود.

از زاویه دیگری هم موضوع قابل توجه است: قانون اصلی حاکم بر فعالیت واحدهای سرمایه داری، به حداکثر رساندن سود است. مهمترین وظیفه مدیرعامل یا هیات مدیره هر بنگاه سرمایه داری این است که در پایان سال مالی یا دوره عملکرد خود به سهام داران گزارش سود بدهد. در سیاست گذاری و برنامه ریزیِ فعالیت هیچ بنگاه سرمایه داری مصالح و منافع جامعه مبنای تصمیم گیری نیست، بلکه تنها تامین  حداکثر سود راهنمای تصمیمات است. حال در حوزه بهداشت و درمان به عنوان مثال بازهم واکسیناسیون عمومی را در نظر گیرید. از دیدگاه مصالح و منافع جامعه واکسیناسیون از نان شب واجب تر است، زیرا داشتن نسلی از نیروی کار سالم، ضروری ترین شرط توسعه اقتصادی است. اما واکسیناسیون عمومی برای دولت تماما هزینه است  بی آنکه دیناری سود داشته باشد. کدام مرجع در بخش خصوصی تمایل به انجام یا صلاحیت و توان انجام چنین کاری را دارد؟

از سوی دیگر در اجرای همین سیاست های نئو لیبرالی وقتی با کاهش یا قطع بودجه موسسات علمی و تحقیقاتی علم را زیرپای سود قربانی کردند و با خصوصی سازی آموزش عالی دانشگاه ها و دانشکده های پزشکی را به شرکت های سهامی تبدیل کردند که دغدغه اصلی آن ها تامین هزینه اداره شان باشد، آنان ناگزیر شدند برای تامین هزینه های شان، مدارک خود را به مزایده گذارند و دانشجویانی را در اولویت قرار دهند که توانایی پرداخت هزینه های اداره این دانشسکده ها را داشته باشند. به این ترتیب با کالایی شدن آموزش عالی طبعا بیشتر دانشجویان آن ها را فرزندان خانواده هایی تشکیل می دادند که توانایی مالی پرداخت هزینه های هنگفت تحصیل در این  دانشکده ها را داشته باشند (الگوی آمریکایی آموزش عالی). توانایی های مالی جای استعداد تحصیلی و شایستگی را گرفت: اندیشه به خود، اندیویدوآلیسم نفع طلب و تعقیب منافع شخصی جای انگیزه های اجتماعی و مردمی را گرفت و این بخش دیگری از تشدید فواصل طبقاتی در عرصه بهداشت و درمان و در نتیجه محرومیت بیشتر زحمت کشان و اکثریت جامعه از خدمات بهداشتی و در مانی را تشکیل می دهد که امروز شاهد آثار عملی آن هستیم.

چنین است که می بینیم به دلیل تضعیف یا از میان رفتن شبکه های  بهداشت عمومی در نتیجه اجرای سیاست نولیبرالی «دولت حداقلی»، جهان در مواجهه با یک اپیدمی ویروسی این چنین درمانده است. مقایسه ارقام نجومی و سرسام آوری که دولت ها به عنوان بودجه نظامی خود صرف تولید یا خرید تسلیحات می کنند با ارقام ناچیزی که به بهداشت و درمان اختصاص یافته است این واقعیت را بهتر افشا می کند. اقلیتی که برای منافع خود تمامی بشریت را به تباهی کشانده است و تمامی منابع بشر را صرف تولید بمب و موشک و هواپیماهای جنگی کرده، امروز در برابر یک ویروس ناچیز چنین غافلگیر، عاجز و دست و پا بسته مانده است. زیرا بشریت هنوز چنان با خود و درون خود درگیر است و منابع و امکانات خود را در این ستیزه ی انسان بر علیه انسان چنان تباه و تلف کرده است که هنوز نتوانسته به شکل یک واحد سالم، به عرصه اصلی مبارزه خویش یعنی شناخت محیط طبیعی که در آن زندگی می کند و چگونگی برقراری رابطه خردمندانه با  محیط طبیعی زندگی خویش و رویارویی با این محیط بپردازد. این هنوز ماقبل تاریخ آدمی است. تاریخ او از زمانی آغاز خواهد شد که با غلبه بر این غارت و توحش، مبارزه اصلی خویش را آغاز کند.

وضعیت کنونی حاکم بر جهان اوج این تباهی، و درماندگی جوامع گوناگون در مواجهه با یک اپیدمی ویروسی تایید کامل نظرات و پیش بینی هایی است که طی دهه های گذشته منتقدین نظام کنونی حاکم بر جهان همواره آن را فریاد کردند. فریبرز رئیس‌دانا یکی از این قبیله بود. یاد و خاطره اش گرامی باد.

مطالب رپورتاژ