جایگاه آموزش گردشگری در این صنعت کجاست؟

صنعت حمل و نقل آنلاین: نزدیک به نیم قرن است که آموزش در بخش گردشگری تقریبا همزمان با آغاز فعالیت­های جذب گردشگر در ایران به طور رسمی آغاز شده است. در طی چندین دهه گذشته مسایل اجتماعی و سیاسی صنعت گردشگری و متعاقبا بخش آموزش را به شدت متاثر کرده است اما امروزه با توجه به ثبات نسبی در این عرصه­ها، چه اندازه توانسته­ایم در بخش آموزش موفق عمل کنیم و نیازهای امروز آن را چه می­دانیم. در این زمینه با سه تن از صاحبنظران در حوزه آموزش گردشگری به گفتگو نشستیم: دکتر مرتضی احمدی مشاور گردشگری، مدیرکل پیشین آموزش سازمان میراث فرهنگی، صنایع­دستی و گردشگری، دکتر امیراصلان­زاده مدیرعامل و نایب رییس  پیشین هیات مدیره  گروه هتل­های هما و دکتر کریم خسرویان مدیرعامل موسسه آموزش گردشگری ایفاچی­کار که از سال 77 به طور مستمر در بخش آموزش گردشگری فعال است.

 

آموزش در بخش گردشگری در ایران از چه زمانی آغاز شده است و روند کلی آن در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به چه شکل بوده است؟

احمدی: صنعت گردشگری به مفهوم امروزی در سطح بین­المللی  از دهه 1950 یعنی بعد از جنگ جهانی دوم  مورد توجه کشورها قرار گرفت. آموزش خدمات گردشگری نیز به منظور رقابت و ارایه خدمات حرفه­ای­ مورد توجه بیشتری قرار داشت.  آموزش­های تخصصی گردشگری در سطح جهانی توسط سازمان­های بین­المللی به ویژه سازمان  جهانی گردشگری (UNWTO) توسعه پیدا کرد و ایران نیز به واسطه عضویت در آن سازمان فعالیت­های آموزش گردشگری را از حدود نیم قرن پیش آغاز کرد. قبل از انقلاب مرکز آموزش جهانگردی در ایران تاسیس شد و از سال 1345 تا سال 1357 برخی افراد به منظور دریافت آموزش­های دست اول به کشورهای خارجی فرستاده شدند تا در مراکز آموزشی ایران از دانش آنها استفاده شود. بعد از انقلاب 1357 به دلیل وجود جنگ، گردشگری و به تبع آن آموزش جهانگردی رو به خاموشی رفت و بعد از دوران هشت ساله دفاع مقدس، دوباره فعالیت­های آموزشی جدی­تر از سر گرفته شد. در حوزه معاونت سیاحتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز آموزش خدمات جهانگردی فعالیت­های خود را به صورت محدود در حوزه آموزش به دفاتر خدمات مسافرتی عمدتا به مدیران فنی بند ب و راهنمایان ایرانگردی و جهانگردی و معدودی دوره­های خدمات هتل­داری و قنادی و آشپزی و میزبانی آغاز کرد. همه این دوره­ها عمدتا تا سال 1377در خود این مرکز برگزار می­شد. در آن سال که مسوولیت مرکزآموزش خدمات جهانگردی را به عهده گرفتم، برنامه توسعه آموزش­های گردشگری خصوصا برنامه­های کوتاه مدت در دستور کار سازمان ایرانگردی و جهانگردی در دولت اصلاحات قرار گرفت. به همین علت اولین کاری که انجام دادیم استاندارد کردن محتوای آموزشی دوره­ها بر اساس استانداردهای جهانی و کاربردی کردن آنها و مشارکت­ بخش خصوصی بود که اجرای دوره­های آموزشی فقط محدود به چندین موسسه نباشد. در آن زمان برگزاری دوره­های آموزشی بسیار محدود و توسط مرکز آموزش جهانگردی سازمان ایرانگردی و جهانگردی و چند موسسه محدود نظیر موسسه آموزش بنیاد مستضعفان در تهران انجام می­شد. مرکز آموزش دیگری هم در مشهد فعال بود.

بعد از انجام استانداردسازی دوره­ها، محتوای آن­ها مورد بررسی قرار گرفت و نهایتا دوره­های جدیدی که در دنیا شکل گرفته بود در ایران نیز مورد طراحی مجدد قرار گرفت که این امر با همکاری تشکل­های حرفه­ای مانند انجمن دفاتر خدمات مسافرتی، جامعه تورگردانان و جامعه هتل­داران و همه افراد حرفه­ای که در گردشگری فعال بودند، شکل گرفت. از جمله آن دوره­های میزبانی، آشپزی و برخی از دوره­هایی که قبلا وجود داشت را به شکلی منظم­تر مجددا تدوین کردیم. پس از تدوین دوره به این نتیجه رسیدیم که اجرای دوره لزوما نباید تنها از سوی معاونت سیاحتی انجام شود بلکه ما می­توانیم استانداردهای مربوط به کیفیت دوره­ها را تدوین کنیم و خود موسسات آموزشی دوره­ها را اجرا کنند.

در آن زمان دوره مدیریت فنی دفتر خدمات مسافرتی و دوره راهنمایان ایرانگردی و جهانگردی در این موسسه و در تهران برگزار می­­شد و همه داوطلبان نیز برای شرکت در دوره­ها از شهرستان­های مختلف به این مرکز مراجعه می­کردند به طوری که  در هر سال حدود60 نفر برای مدیریت فنی دفاتر خدمات مسافرتی آموزش می­­دیدند اما براساس ضوابط، مدیران فنی دفاتر خدمات مسافرتی بند ب موظف شده بودند که حتما آموزش دیده و دارای مجوز باشند. با توجه به اینکه بیش از1500 دفتر خدمات مسافرتی در سراسر ایران فعالیت داشتند، آموزش مدیران فنی براساس روش قدیم  به طور تقریبی بیست سال طول می­کشید. بنابراین یک تجدید نظر لازم بود. در اولین گام در10 استان و در دوره­های بعد در بیست استان این آزمون­ها را برگزار کردیم. دوره­ها در تهران و مراکز استان­ها براساس استانداردهای مرکز و با نظارت مرکز آموزش خدمات جهانگردی  برگزار می­شد. به­طوری­که بعد از یک دهه یعنی در سال 1387 تعداد موسسات مجری دوره­ها به بیش  از 100 موسسه رسید که زیر نظر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری  فعالیت می­کردند و هنوز ادامه دارد. بر اساس آن220 عنوان  دوره تخصصی در زمینه آموزش گردشگری و میراث فرهنگی تدوین کردیم که توسط این یک­صد موسسه اجرا می­شد. علاوه بر موسسات آموزشی مجری دوره­های کوتاه مدت، دانشگاه­های بسیاری همچون دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه جامع علمی کاربردی نیز در زمینه آموزش آکادمیک گردشگری وارد این عرصه شدند.

چه میزان از این افراد آموزش دیده به بخش­های اجرایی صنعت گردشگری جذب شده­اند؟ از طرفی امروزه شاهد طیف متنوعی از این مراکز آموزشی هستیم. آیا میراث فرهنگی به طور هدفمند اقدام به صدور مجوزهای مراکز آموزشی کرده است؟ آیا صدور مجوزهای این حوزه بیشتر بر اساس تقاضای خود این موسسات بوده است یا بر اساس نیازسنجی بازار گردشگری ایران؟

احمدی: دوره­های آموزشی موسسات مجری با نظارت سازمان گردشگری بیشتر دوره­های کاربردی و کوتاه مدت هستند که برای بدنه فعال در حوزه گردشگری طراحی شده است به طوری­که این افراد قبل یا حین خدمت بتوانند مهارت­های خود را ارتقا دهند. به عبارت دیگر افرادی که در زمینه گردشگری فعالیت می­کنند هر کدام در سطوح مختلف مدیریت، سرپرستی و کارکنان صف فعال هستند و البته بیشتر آنها از کارکنان صف هستند. افراد در هر سطحی که فعالیت می­کنند لازم است تا مقطعی خاص، از تحصیلات آکادمیک برخوردار باشند. حالا با توجه به اینکه سطح تحصیلات ارتقا پیدا کرده بود، نیازسنجی انجام شد تا آموزش­هایی که هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت انجام می­شود بر اساس نتایج این نیازسنجی صورت گیرد. بر اساس سند چشم­انداز بیست ساله گردشگری که در سال 1383  در دوره ریاست مهندس مرعشی به تصویب رسید و به موجب آن قرار بود ایران در سال 1404 سالانه20 میلیون گردشگر ورودی داشته باشد، نیازسنجی به­عمل آمد که چه تعداد نیرو مورد نیاز است. در نظر داشتیم به جای اینکه افرادی با تحصیلات دیگر در زمینه گردشگری فعالیت کنند، افراد متخصص همین حوزه به­کار گرفته شوند که به موجب آن روند مجوز موسسات آموزشی گردشگری شکل دیگری پیدا کرد.

امروز بعداز گذشت بیش از یک دهه از نیازسنجی آموزشی، لازم است که به طور مجدد نیازسنجی صورت بگیرد و تعداد افراد آموزش دیده و شاغلان بررسی شود تا افرادی که مورد آموزش قرار می­گیرند تناسبی با نیاز بازار داشته باشند. چالش­های بحث آموزش گردشگری در بخش آکادمیک در زمینه کاربردی بودن این آموزش­ها است. برای کاربردی شدن آموزش­های دانشگاهی باید امکاناتی وجود داشته باشد تا بتوانند جنبه­های کاربردی آموزش را عملی کنند مانند برگزاری سفر در دوره­های آموزش تورلیدری و غیره که نیازمند صرف هزینه­های سنگین است.

بنابراین با استناد به گفته­های شما اکنون نیازسنجی مناسبی در زمینه آموزشی نداریم. در زمینه به­کارگیری نیروهایی که در خارج از ایران آموزش دیده­اند چطور عمل شده است؟ آیا واقعا این افراد در جذب شدن به بدنه آموزشی گردشگری و انتقال تجربیات خود موفق بوده­اند؟

احمدی: نیازسنجی آموزشی بیش از یک دهه قبل انجام شد اما اکنون احتیاج به نیازسنجی مجدد داریم. البته برخی از

طرح­هایی که داشتیم، متاسفانه اجرایی نشد مانند ایجاد هتل اسکول، آموزش مدرسان و مربیان در خارج از کشور و

سرمایه ­گذاری­های کلان در بخش آموزش گردشگری.

اصلان زاده: به عنوان فردی که ابتدا بدون دانش آکادمیک وارد بازار کار حوزه صنعت گردشگری شدم و اکنون در این زمینه فعالیت و تدریس می­کنم در اینجا حضور دارم. من از طریق سازمان میراث فرهنگی امکان آموزش در دوره­های کوتاه مدت در خارج از ایران را پیدا کردم و به جرات می­توانم بگویم که بیشترین آموخته­های من به واسطه حضور در همین دوره­ها بوده است که در ماکائو، ژاپن و امارات برگزار می­شد.

از نظر فعالیت در زمینه گردشگری و تدریس، مشکل به­کارگیری نیروهای تحصیل کرده را در عدم اشتیاق دانش­آموخته­ها

می­دانم. به واقع می­توانم بگویم بیش از10 درصد این افراد مشتاق آموزش­های گردشگری نیستند و تعدادی از آنها نیز همگی جایگاه مطلوب خود را در این صنعت یافته­اند. عموما خیلی از افراد در حین یا بعد از دوره­ها جذب صنایع دیگر می­شوند. در حالی­که باید به این موضوع توجه کرد که صنعت گردشگری صنعتی زودبازده نیست. بنابراین به نظر من انتظاراتی که دانش­پذیران از این صنعت دارند خیلی واقعی نیست و از سویی فصلی بودن گردشگری در شهرهایی که عمدتا توریست­پذیر نیستند به موقعیت صاحبان کسب وکارها و متقاضیان کار در این حوزه آسیب می­زند.

یکی از اثرات نبود واقع­بینی در میان دانش­پژوهان در این موضوع قابل مشاهده است که افراد می­خواهند سریعا به پست­های مدیریتی برسند در حالی­که اکثر مشاغل گردشگری شامل کارهای یدی و فیزیکی است. باید با دید عملیاتی و علمی در این رشته جلو رفت تا به مدارج بالاتر ارتقا پیدا کرد.

البته مشکلی که در این زمینه وجود دارد این است که افرادی که در دوره­های فنی آموزش می­بینند از نظر مالی پشتوانه و امکان صبر کردن برای یافتن کار را ندارند و طبیعی است که خواهان آن باشند که به سرعت به بدنه گردشگری جذب شوند. در بخش مدیریتی و کارشناسان گردشگری نیز این واقع بینی وجود دارد که با راه یافتن به بدنه راهبردی گردشگری خواهان این باشند که از نقطه­ای فعالیت­های خود را شروع کنند.

بنابراین فکر نمی­کنید عدم نیازسنجی و یا صدور مجوزهای بی­برنامه به آشفتگی و ناهماهنگی تقاضا در این صنعت دامن زده­اند و این موضوع موجب سردرگمی بیشتر دانش آموختگان شده است؟

اصلان زاده: من ابتدا به ساکن با حرف شما مخالف هستم. ما در این صنعت نیاز داریم که دانش­آموختگان به دوره­های کوتاه مدت و بلند مدت هر دو مراجعه کنند و نیازسنجی در این زمینه به درستی انجام شده است.

فکر نمی­کنید تدوین دوره­های آموزشی بیشتر حالت تقاضا محور داشته است؟

اصلان زاده: ما اصولا مردمان مهمان­نوازی هستیم. اما به واسطه انقلاب اسلامی و جنگ هنوز هم از آموزش­های مدرن جهان عقب­تر هستیم. در خارج از کشور همه افراد فعال به طور مرتب آموزش می­بینند. به نظر من نیاز آموزشی همیشه وجود دارد. متاسفانه با وجود نهادهای آموزشی متنوع در این حوزه هنوز هم بدنه فعال گردشگری ما بعضا دانش آموخته گردشگری نیست یا هیچ آموزشی در این زمینه ندیده است. البته با یک جنبه از گفته­های شما موافق هستم و آن مربوط به بحث اعطای مجوز است که از جنبه سطح حرفه­ای مدرسان به درستی مورد آزمون قرار نمی­گیرد. به هر حال ما باید از نقطه­ای آموزش را شروع می­کردیم و اکنون زمان خوبی برای ارزیابی عملکرد موسسات آموزشی است.

احمدی: من می­خواهم این توضیح را اضافه کنم که بخشی از این نیازسنجی­ها توسط دفتر برنامه­ریزی آموزشی سازمان گردشگری با همکاری دانشگاه علامه طباطبایی انجام شد و با توجه به داده­های برنامه ملی گردشگری بسیار هم دقیق بود. بخشی از مسایل آموزش­دیدگان و بازار کار گردشگری به این دلیل است که میزان ورودی گردشگر که در برنامه­های توسعه ایران مورد نظر بوده، تحقق پیدا نکرده است و به تبع آن تعداد نیروهایی که برای بحث آموزش پیش­بینی شده بود، متناسب نبود. تمامی جزییات آن نیازسنجی­ها مشخص است و حتی در آن گفته شده است که در بخش­های کوچک­تر یک هتل چند نیرو با چه آموزش­ها و مهارت­هایی مورد نیاز است. تا سال 88 این موضوع بر اساس نیازسنجی ها انجام شد. اما پس از آن این برنامه­ها ادامه نیافته است.

اگر برنامه­های انجام شده در بازه زمانی 77 تا 87 را در نظر بگیرید در همین جلسه دو مورد از نتایج آن را می­توانید مشاهده کنید. یک مورد مربوط به بحث اعطای مجوز به بیش از یک­صد موسسه در تهران و استان­ها بود که خیلی از آن موسسات  (مانند موسسه ایفاچی­کار) از همان زمان مشغول به کار شدند و نتیجه دیگر بحث حضور فعال در شبکه آموزشی آسیا و اقیانوسیه از سال 1376  بود که ایران به عنوان مدیر کانون این مجموعه فعالیت می­کرد. در زمینه آموزش­های گردشگری با کشورهای مختلف همکاری­هایی را آغاز کرد که به موجب آن برخی از مدرسان دوره­های گردشگری و هتل­داری ازجمله دکتر اصلان­زاده که در این جلسه حضور دارند در دوره سه ماهه آموزش هتل­داری در ماکائو شرکت کردند. اقدامات ریشه­ای در آن10 سال یعنی 77 تا 87 انجام شد اما از 88 به  بعد آموزش تا حدودی مورد غفلت قرار گرفت با این وجود در دوره دولت فعلی موضوع نیازسنجی و برنامه­ریزی برای آموزش دوباره در دستورکار قرار گرفته است.

جناب خسرویان شما به عنوان فردی که سال­ها در زمینه آموزش فعالیت کرده­اید، به نظر شما توسعه گردشگری پیش زمینه آموزش است یا عکس آن حاکم است؟

خسرویان: معتقد هستم در هر کار و هر جامعه­ای نیاز به آموزش به عنوان اولویت جدی و اولیه است. در زمینه نیازسنجی باید بگویم که این امر نه تنها در گردشگری بلکه در هیچ کدام از رشته­های آموزشی انجام نشده است. تنها تفاوتی که وجود داشت این بود که رشته­های جهانگردی و هتل­داری رشته­های نویی هستند بنابراین در ابتدای امر خلا بزرگی وجود داشت. یکی از مشکلات این رشته نگاه منفی­ای بود که از سوی عده­ای نسبت به این صنعت تحمیل می­شد و این صنعت را عامل هجمه فرهنگی می­دانستند. خوشبختانه با فعالیت­های بخش آموزش گردشگری به تدریج این نگاه حاکم شده که آموزش خدمات گردشگری فقط متوجه گردشگر خارجی نیست و هر فردی که در داخل سفر می­کند یا فردی که زایر است باید خدمات با کیفیت دریافت کند و تکریم شود و تنها وجود زیرساخت­های فیزیکی برای تحقق این امر کافی نیست.

بیست سال پیش با تصور وجود20 میلیون گردشگر فعالیت­های خود را شروع کردیم اما متاسفانه در این دوره بسیاری از

طرح­های گردشگری اجرا نشد. متاسفانه طرح­ها و بازار گردشگری دچار رکود شد و حجم افرادی که در این صنعت آموزش دیدند نتوانستند موقعیت مناسب در بازار کار این صنعت را پیدا کنند. البته من هم به این موضوع معتقد هستم که افراد علاقمند مشغول به کار هستند. متاسفانه فرهنگ پشت میز نشینی هنوز هم غالب است. در مدیریت سنتی ابتدا به انجام کاری وارد می­شدند و بعد با پشتوانه آموزشی و تجربی کافی به بازار آن صنعت ورود می­کردند اما در مدیریت مدرن ابتدا نیازهای آموزشی سنجیده و انجام می­شود و سپس رویکرد توسعه­ای اتخاذ می­شود. اهمیت منابع انسانی امروز بر کسی پوشیده نیست و امروزه از آن به عنوان سرمایه انسانی یاد می­شود. برای تبدیل کردن انسان­ها به سرمایه، آموزش عنصر کلیدی است.

به­طوری­که ارزش مادی سرمایه­های انسانی در بخش حسابداری مورد سنجش قرار می­گیرد. معتقدم حتما روزی فرا می­رسد که سیل گردشگران به این خطه آغاز می­شود و ما باید از حالا کار آموزش را برای دست­اندرکاران و مردم سرزمین­مان شروع کنیم. فقط اینکه بگوییم مردمان ما مهمان­نواز هستند، کافی نیست و نیاز به فرهنگ­سازی و آموزش به کمک رسانه­ها داریم.

همان­طور که گفتید بحث آموزش فقط منحصر به فرد شاغل در گردشگری نیست و شامل مردم هم می­شود. به طور مثال در سال­های اخیر شاهد بودیم که مردم به خاطر مهمان­نوازی، توریست خارجی را به منزل می­برند و سیستم هتل­داری به طور کلی از این موضوع متضرر می­شود و یا­ در بعضی موارد برخورد شایسته­ای با گردشگر داخلی یا خارجی از ناحیه مردم صورت نگرفته است. به نظر شما چه نهادهایی باید بخش آموزش عمومی گردشگری را به عهده بگیرد؟

احمدی: هر کشوری که قصد توسعه گردشگری در سرزمین خود را دارد باید قبل از هر اقدامی به موضوع فرهنگ­سازی، سرمایه انسانی و آموزش­های عمومی و تخصصی توجه کند اما استمرار این آموزش نیازمند محقق شدن اهداف توسعه­ای گردشگری است. به زبان دیگر اگر ما برنامه­ریزی می­کنیم که تا 5 سال آینده این میزان گردشگر را جذب کنیم، ادامه روند آموزش امکان­پذیر است. یکی از عناصر مهم رونق گردشگری در جامعه میزبان، پذیرشی است که مردم نسبت به حضور گردشگر دارند. بخش دیگر افرادی هستند که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در بدنه گردشگری فعالیت می­کنند. از افراد مسوول در سفارت­خانه­ها گرفته تا پلیس و افراد مشغول در بخش صدور روادید. در این زمینه کشورهایی موفق بوده­اند که شهرداری­ها و نهادهای ذکر شده در زمینه گردشگری دوره آموزشی دیده­اند. اما اینکه متولی آموزش گردشگری چه نهادی باید باشد باید گفت که گردشگری اصولا ماهیتی فرابخشی دارد و همه دستگاه­ها باید درآن فعال باشند از جمله وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و… اما چیزی که نباید از آن غفلت کرد بخش راهبری در این حوزه است که در عموم کشورهای موفق به عهده سازمان ملی متولی امر گردشگری است. اما سازمان­های بسیاری همچون صدا و سیما، مطبوعات و دیگر نهادها و سازمان­های تبلیغاتی در این حوزه به­خصوص آموزش عمومی و فرهنگ­سازی همکاری می­کنند که نقش و مسوولیت همه این بخش­ها باید در آن برنامه تعیین شود. برای مثال در دهه قبل، با آموزش و پرورش موضوع گنجاندن پاره­ای آموزش­های گردشگری در کتاب­های درسی دبیرستان را مطرح کردیم که بخشی از آن اجرایی شد.

چالش­های آموزش گردشگری در بخش آکادمیک و در موسسات کاربردی را چه می­دانید؟

اصلان زاده: منابع درسی قابل اتکا که قابلیت اجرایی در ایران داشته باشند وجود ندارد. بیشتر منابع آموزش کنونی ترجمه هستند و قابلیت همسان­سازی با کشور ما را ندارند. موضوع دیگر یکسان نبودن سطح دانش مدرسان این حوزه است که بعضا قرائت­های مختلف یا متضادی از برخی موارد دارند و این موضوع به کیفیت آموزش دانش­پژوهان آسیب می­زند. موضوع دیگر ایجاد فضاهایی برای پیاده­سازی مهارت­هایی است که به انجام کارهای عملی نیاز دارد.

موضوع دیگر اجباری کردن گذراندن برخی دوره­های آموزشی برای افرادی است که مایلند در این صنعت فعالیت کنند. کاری که تا حدودی در مشهد انجام شد و نتایج خوبی هم داشت. چون گردشگری صنعتی است که نمی­تواند در یک سری بخش­ها قوی و در مواردی ضعیف باشد برای رشد آن باید برای همه بخش­های صنعت اهرم­های فشار نسبت به جدی گرفتن بحث آموزش وجود داشته باشد.

احمدی: فکر می­کنم یکی از اولویت­های این حوزه سرمایه­گذاری لازم در بخش آموزش است. متاسفانه تاسیسات گردشگری هنوز به این باور نرسیده­اند که باید برای آموزش نیروی انسانی خود سرمایه­گذاری کنند به طوری­که اگر مبلغ گزافی لازم باشد برای امکانات فیزیکی صرف شود، مدیران غالبا به سرعت با آن موافقت می­کنند اما در زمینه آموزش برای پرداخت هزینه مقاومت وجود دارد. باید رقابت به حدی در گردشگری جدی شود که مدیران، خود به این موضوع توجه کنند اما در زمانی­که چنین شرایطی حاکم نیست دولت باید اقدامات حمایتی و تشویقی در زمینه آموزش داشته باشد. بدین صورت نظام آموزشی گردشگری ما تقویت خواهد شد. در شرایط حاضر موسسات مجبور هستند از متقاضیان وجه دریافت کنند و مرتب دغدغه ساماندهی هزینه­های خود و جذب دانش­پژوهان بیشتر را دارند. اگر دولت بتواند از این موسسات حمایت کند قطعا این موسسات زمان بیشتری برای تمرکز بر سطح کیفی آموزش دارند. بخش­های گردشگری نیز باید در زمینه جذب افراد

آموزش­دیده آگاه شوند تا پرداخت بیشتر به این افراد را انجام دهند.

به نظر شما بخشی از مقاومت نهادهای گردشگری نسبت به آموزش ناشی از بی­اعتمادی به سطح کیفی این موسسات نیست. آیا بهتر نیست نهادی همچون میراث فرهنگی نوعی رتبه­بندی به این موسسات اعطا کند تا این خلا بی­اعتمادی پر شود؟

احمدی: به نظر من مشکل در نبود ارتباط میان بخش­های مختلف گردشگری در بخش دولتی و خصوصی است. به نظر من هنوز سرمایه­گذاری لازم در زمینه آموزش و توسعه منابع انسانی در گردشگری صورت نگرفته است و حمایت کافی از موسسات آموزشی صورت نمی­گیرد. در این زمینه بهتر است از تجارب کشورهای موفق استفاده کرد.

امروزه راضی کردن گردشگران به سادگی دوران گذشته نیست و ارایه خدمات کیفی نیازمند کسب آموزش و ارایه آن توسط  افراد حرفه­ای است و این موضوع چه در سطح کلان چه در سطح خرد باید اجرایی شود. برنامه­ریزی آموزشی براساس نیازسنجی، طراحی دوره­های کاربردی و استاندارد، استفاده از مدرسان توانمند، بهره­مندی از منابع آموزشی معتبر، به­کارگیری فناوری­های نوین آموزشی مستلزم سرمایه­گذاری بخش دولتی و خصوصی در بخش آموزش گردشگری است که پیش نیاز ورود به بازار گردشگری و جذب گردشگران بین­المللی و گردشگران داخلی است.

در قانون برنامه ششم، پنج برابر شدن تعداد گردشگران ورودی تا پایان برنامه یعنی سال 1400  تکلیف شده است. تحقق آن بدون توجه به توسعه منابع انسانی و آموزش گردشگری و برنامه­ریزی دقیق و حرفه­ای و سرمایه­گذاری در این زمینه امکان­پذیر نخواهد بود.

 

 

 

مطالب رپورتاژ