وقتی هراکلیتوس، فیلسوف یونانی، گفت: «هیچکس دوبار در یک رودخانه پا نمیگذارد»، بعید بود تصور کند که این جمله روزی به درد تحلیل مذاکرات ایران و آمریکا بخورد. اما جهان سیاست، مثل خود رودخانهها، همیشه در جریان است — با آبهای تازه، چالشهای نو و بازیگرانی که مدام تغییر میکنند.
مذاکرات ایران و آمریکا: بازگشت به صحنهای که دیگر همان نیست
بار دیگر، مذاکره میان تهران و واشنگتن به صدر اخبار بازگشته است. صحبت از احیای برجام، رفع تحریمها و اصطلاح پرطمطراق «اعتمادسازی» نقل هر محفلی است. اما آیا این مذاکرات واقعاً همان مذاکرات قدیمیاند؟ یا با شرایطی کاملاً نو مواجهیم، که همچنان با نگاههای فرسوده تحلیل میشوند؟
رودخانهی سیاست خارجی دیگر همان جویبار ۲۰۱۵ نیست. هم ایران تغییر کرده و هم آمریکا. یکی گرفتار تورم و رقابت با چین است و دیگری درگیر اقتصادی خسته و جوانانی که آیفون را به ایزوتوپ ترجیح میدهند. آیا میتوان با همان نقشههای قدیمی، راه خود را در رودخانهای تازه یافت؟
ماجرای مذاکرات جدید، شباهت عجیبی به یک کمدی درام دارد. دو بازیگر خسته که بارها یک سناریوی تکراری را اجرا کردهاند، اینبار هم دیالوگها را با بیمیلی ادا میکنند: یکی میگوید «همه تحریمها را بردار»، آنیکی پاسخ میدهد «اول پایبند شو». و نتیجه؟ همان رودخانه، اما با قایقهایی سوراختر.
در این میان، مفهوم ژانوس، ایزد دورو و نماد تصمیمگیریهای دوگانه در اساطیر رومی، به خوبی بر این وضعیت سایه انداخته است. ژانوس هم رو به آینده نگاه میکرد و هم به گذشته — درست مانند سیاستمدارانی که درگیر خاطرههای برجام ۲۰۱۵اند، در حالی که جهان از آن عبور کرده است. سیاست خارجی ایران و آمریکا، امروز بیشتر از همیشه گرفتار این دوگانگی ژانوسی است: نیمی از نگاه به جلو، نیمی به عقب!
بازار ایران؛ هدف پنهان یا محرک آشکار؟
از زاویهای دیگر، شاید تمام این مذاکرات صرفاً تلاشی برای باز کردن دروازههای بازار ایران برای غرب باشد — بازاری بکر و پرامید که سالهاست دستنخورده باقی مانده. چین در این میانه هرچه توانست کرد، اما اکنون آمریکا هم میخواهد سهمی داشته باشد. آیا این بار، اقتصاد و منافع مشترک جای دشمنیهای ایدئولوژیک را میگیرد؟
مذاکرات ایران و آمریکا نیازمند بازتعریفاند. نه از منظر تکنیکی، بلکه از زاویه نگاه. باید پذیرفت که آدمها و رودخانهها هر دو تغییر میکنند. وگرنه، در دام طنزی بیپایان میافتیم که تکرارش دیگر حتی خندهدار هم نیست، بلکه ملالآور است.