عرفان لاجوردی
پر بسامد بودن یک سوال، دست کم نشان میدهد، افکار عمومی نسبت به موضوعی خاص حساس است. کدام بانک برای سپردهگذاری معتبر است؟ چنین سوالی به تازگی پا در ادبیات عمومی کوچه و بازار گذاشته است، سوالی که شاید حتی تا پنج سال پیش از این به ذهنها نمیرسید. همین است که بانک مرکزی را به واکنش وامیدارد تا تاکید کند بحرانی در میانه نیست. این میان، حتی کسانی که به این سوال پاسخ میدهند، خود را در معرض اتهام بحرانسازی قرار میدهند. آیا پاسخ به این سوال بحرانساز است؟ بله. مردم نمیخواهند بدانند بانکها با چه مشکلاتی دست به گریبانند و یا ریشه مشکلات در کجاست. سپردهگذاران، تنها میخواهند بدانند آیا زمان خارج کردن پول از بانک فرا رسیده است یا نه. هر پاسخی که مخاطب را به برداشت گسترده و حجیم سپردهها وادار نماید، بیشک بانک را با بحران ورشکستگی مواجه میکند. این مقاله بر آن نیست تا به شما در مورد برداشت سپردههای بانکی پیشنهادی دهد اما شاید بحران بانکی، ریشههای آن و راهکار خروج را واکاوی کند.
- بحران بانکی چیست؟
حقوق تجارت بر “اعتبار” تکیه میزند و البته نه در مفهومی اخلاقی یا حتی تجاری بلکه به عنوان نهادی حقوقی و با تعریف مشخص. “اعتبار” یعنی “احراز یا تضمین قطعی توان پرداخت در آینده” نهادی که مبنای “معاملات مدت دار” را پیریزی میکند. بدین ترتیب “تاجر” کسی است که امروز معامله میکند و فردا میپردازد. با این حال نمیتوان، یک نظام مالی و یا حقوقی را بر مبنای پیش فرضی و در موضوع بحث ما “اعتبار”، پایهریزی و سپس فرض مبنایی را انکار کرد. به همین دلیل است که قانون تجارت، تاجر ناتوان از پرداخت بدهی سررسیدشده را “متوقف” مینامد و در صورتی که “توقف” بیش از سه روز ادامه پیدا کند، احکام “ورشکستگی” را بر او بار میکند.
توجه به مفهوم “توقف” و “ورشکستگی” ضرورتی بنیادین است. قانون تجارت، صرف عدم پرداخت بدهی در سررسید را “توقف” تلقی میکند. بدین ترتیب ممکن است یک تاجر و یا یک شرکت، مالک میلیاردها تومان اموال و مستغلات باشد اما تنها ناتوانی وی در پرداخت مثلا ده میلیون تومان برای “توقف” کافی است. از سوی دیگر “ورشکستگی” به عنوان یک نهاد حقوقی، در حسابداری و “نسبتهای مالی” نیز مفهومی هم نظیر دارد: “نسبت آنی” یعنی نسبت “موجودی بانک و صندوق” به “بدهیهای سررسید شده» خوشبینانهترین “نسبت آنی” یک–یکم است. یعنی تاجر میبایست معادل بدهی سررسید شده، نقدینگی داشته باشد. هم از این جهت است که نهادهای بانکی بینالمللی، توان وام دهی بانکها را بر اساس “سپردهها” و نه “حسابهای جاری” ارزیابی میکنند. حال در مییابیم، هراس سپردهگذاران و برداشت سپردهها چگونه میتواند بانک را با ورشکستگی مواجه کند. چنین بحرانی، سپرده را به بدهی سررسید شده بدل میکند و ناتوانی بانک از پرداخت آن میتواند با “ورشکستگی” به پایان برسد.
ادامه این مطلب را می توانید در شماره 358 ماهنامه بخوانید .