دنیای امروز، دنیای دستیابی به رموز علمی و صنعتی و حتی مدیریت نوین است. اگرچه همه کشورها برمبنای این دیدگاه خود را برخوردار و متاثر از تحول میدانند، لکن تاثیرپذیری و درک مسائل اجتماعی و حتی فرهنگی کشورهای پیشرفته در مقایسه با کشورهای نیمهتوسعهیافته، درحال رشد و عقبمانده، تفاوتهای ماهوی و اساسی و بعضاً شگرف دارد.زیرا هر یک ازاین کشورها، تحول را از منظر تشکل و ساختار خاص و قوامیافته خود معنی و از چهارچوبهای ایجادی و ایجابی آن پیروی و تبعیت میکنند.
نگارنده قصد دارد تا آنجا که این برداشت در مقوله صنعت حملونقل میگنجد، باتکیه بر بضاعت علمی و تجربه اندک خود پیرامون تحولات اخیر در منطقه بحرانی خلیجفارس و تنگه هرمز در نگاهی کوتاه و درعین حال واقع بینانه به حریمهای سهگانه و مطرح حملونقلی آن، ورودی نسبتاً کارشناسی داشته باشد.
خوب میدانیم که وضعیت فرودگاهها، جادهها و سیستم حملونقل هر کشور از بهترین نشانههای توسعه کشورهاست، از اینرو کشورهای پیشرفته با انجام سرمایهگذاری در شبکه آزادراهها، راهآهن و حملونقل دریایی و هوایی و بهکارگیری ناوگانی مدرن و کارآمد همواره برآنند تا هر روز خدمات خود را با کیفیت بهتر به مصرفکنندگان و کاربران عرضه کنند.آنچه در دنیا بر صنعت حملونقل مثل هر صنعت دیگر سایه و هالهای گاه از رحمت و شفقت و گاه زحمت و محنت افکنده و این صنعت را همواره از برکت یا نقمت خود برخوردار و منتفع ساخته، این است که اگر توفیق نسبی حملونقل را در برآیند و عملکرد بهینه سه عنصر “زیربنا و تاسیسات؛ ناوگان و تجهیزات و مدیریت و راهبری” بدانیم که طی زمان های طولانی، انجام کارهای سنگین نیروی انسانی و هزینهکرد هنگفت منابع مالی ملی حاصل میشود،درآن صورت می توان اطمینان داشت که گزینههای ممکن ومناسب را شناسایی و از بین آنها گزینه برتر و اصلح را برای بهرهمندی حال و آینده انتخاب کرده ایم ودربسترچنین ره یافتی می توانیم به حملونقلی پویا درتعامل و مشارکت به ویژه با همسایگان دست یابیم.زیرا این همسایگان هستندکه همواره درطول گذرزمان جایگاه شان درکنارمرزهای ما تثبیت شده ودرآینده های دورهم همچنان درکنارهم خواهیم بود. حتی اگر در بیان عقاید و دیدگاههای خود با آن ها همسو و همراه نباشیم عقل وشرایط همسایگی حکم می کند که باآنان تعامل ومراودات مبتنی برمنافع مشترک برقرارکنیم.
ایران امروز،بیش از هر زمان به مهر و تفاهم نیاز دارد تا قهر ویرانگرکیان و کلام و قوام برباد ده.
از بحرانهای داخلی که بگذریم، اولین بحرانی که ازهمان سال های نخست انقلاب بر ما تحمیل شدهمان جنگ هشت ساله بین ایران وعراق بود. جنگی ناخواسته و شاید هم خواسته بعضیها در منطقه که همگی آنرا به “جنگ تحمیلی”، میشناسیم. جنگ، در هر شکل و رنگ و بوئی، همواره ره آوردش برای هردو طرف،چیزی جز تخریب ساختهها و داشتهها و کاهش دهنده و تضعیفکننده ساختارها اعم از سرمایههای انسانی ( متلاشی شدن بنیان خانواده) و سرمایههای مادی ( تخریب و تضعیف شهرها و زیرساختهای ملی) و در نهایت حتی سرمایهها و داشتههای معنوی ( تحمیل هزینههای ناخواسته و غیرقابل تصور برای چند نسل آینده) نداشته است.
امروزنیز درشرایط تحمیلی وبحرانی دیگری قرار گرفتهایم. این بحران با بحران هشت ساله از جهاتی بسیار متفاوت است، نامش “جنگ اقتصادی” است، ولی شگفتا که جنگ همیشه جنگ است و هدفش هر چه باشد، نوک پیکانش خواه و ناخواه مردم را نشانه میگیرد، اولی سریعتر ویران و نابود میکند و دومی همچون مرگ تدریجی است که کمکم به سلب اراده، محو داراییها و سپس به گفتاردرمانی میانجامد.دردل چنین بحرانی، تمامی طرفهای درگیر هم همواره دلایل بسیاری برای پیروزیهای هرگز بهدست نیامدهشان را با مردم درمیان می گذارند. یک طرف از کیان ملی و عقیدتی میگوید که آن را ازخطر جدی نجات داده است و طرف دیگر،ازدستیابی به آزادی سخن می گوید.دراین میان آنچه حاصل می شوداین است که تنها مردم هستندکه خوراک دو خصم معاملهگر یا مجادلهگر تمامیتخواه می شوند.درحالی که عموم کارشناسان وصاحب نظران متفق القول هستند که برای رهائی ازچنین شرایط باید باب مذاکره گشوده شود که این خود مشروط و منوط به قدرت و تعامل و امکان استقرار تعادل در منطقه است.
اگرچه ممکن است برجام ازنظرکسانی، بهترین نمونه ایدهآل در اثبات نظریه مذاکره نباشد، لکن شروع و انجامش در هر اندازه، حتی ناچیز هم انگاشته شود،بازهم توانسته است ابعاد فراملی و جهانیاش را بهخوبی از باب اهمیت نتایج حاصل از گفتمان و مذاکره به رخ بکشد.نتیجه برجام نشان دادکه باید در تعامل با دنیا تکامل پیدا کنیم، چه در دانش، چه در بینش، چه نگرش ، چه گویش و سرانجام چه در کنش . باید از تمامی ظرفیتهای قانونی و بینالمللی بهره بگیریم و تنها اتکایمان آن هم به صورت غیرعقلانی بر دوش مردم نباشد. بایدقواعد بازی را بیاموزیم و در آن متبحر شویم وبه الزامات بین المللی برای تثبیت کارآمدی موقعیت خوددربین جوامع جهانی تن دهیم. نخستین گام دراین مسیر،دوری جستن ازساختارمدیریت الیگارشی کشور وجایگزین کردن افرادکارآمدبادیدگاه های همه جانبه نگر بجای افراد دستچین شده و ناپخته بادیدگاه های محصورومحدود دراداره امورمی باشد.