وداع با فریبرز رئیس‌دانا، دوست چهل‌و‌چند ساله

درگذشت دوست دیرین اقتصاددان و مبارز سوسیالیست دکتر فریبرز رئیس‌دانا شک بزرگی به من وارد کرد. نزدیک‌ترین کسی از دوستان است که طعمه کرونا شد. خیلی هم حیف شد. ما با هم در زمان دانشجویی در لندن از ۱۳۵۴ به بعد دوست شدیم. بعدها که به ختم مادرخانمش رفتم، فهمیدم یک نسبت فامیلی سببی خیلی دوری هم با هم داریم؛ یعنی همسرش خواهر هوشنگ باقی است که باز این شخص شوهر خواهر جواد نایب‌الصدری (شوهر خواهر من) است. این‌ها کم اهمیت است اما خاطرات سالهای دانشجویی چیزی نیست که فراموش شود. شوخی می‌کردیم که فریبرز مجمع اضداد است چون رئیس که دانا نمی‌شود. البته ما هر دو در لندن مجرد بودیم. وقت داشتیم. او یک سوییت آبرومند داشت. دو سه بار به خانه‌اش رفتم و شاید صدبار باهم هم‌محضر و هم‌صحبت شده بودیم. هر دو هم‌سن و سال (متولدین ۱۳۲۷) بودیم و سر هر دومان کمکی که نه، خیلی بوی قرمه‌سبزی می‌داد. با این تفاوت که من ملی‌گرای مسلمان بودم و او به قول خودش چپول بود یعنی چپ‌گرا. تعبیری که من فقط از او شنیده‌ام.

من در دانشگاه لندن در سواز بودم اما او در ال‌اس‌ای بود‌. به طوری که در کتاب خاطراتم با ذکر نام و نشان رئیس‌دانا نوشته‌ام، نشست‌های سیاسی را او در ال‌اس‌ای می‌گذاشت (صفحه ۲۲۸ کتاب من سیدحسن امین هستم، از انتشارات گیوا). من هم در اکثر آن جلسه‌ها حضوری فعال داشتم و حزب ایران و جبهه ملی را نمایندگی می‌کردم. به غیر از دانشجویانی که از دولت بورسیه بودند و جرات حضور در نشست‌های سیاسی دانشجویی نداشتند، بقیه دانشجویان از هر طبقه و با هر گرایشی از گرایش‌های فرهنگی و سیاسی همه با رژیم بد بودند. ما هم ایضاً. اصلا نمی‌شد دانشجو و روشنفکر باشی و از رژیم سلطنتی اظهار رضایت کنی. نسل امروز که جو آن روزها را تجربه نکرده‌اند، نمی‌توانند حس و حال آن روز ما را درک کنند. به یاد دارم همان سال ۱۳۵۴ ایام محرم استادمان در دانشکده حقوق، استاد مشکات، در منزلش در کنزینگتون مجلس روضه داشت. آن‌جا رفتیم وقتی از قیام امام حسین بر یزید سخن می‌گفتند دوستی به نام محمد نادری که از دانشجویان ال‌اس‌ای بود گفت: کم مانده بود که بگویند یزید پول نفت را غارت کرد! چون حرف‌های نیشدار همه به محمدرضاشاه برمی‌گشت.

در بازگشتم به ایران هنگام راه‌اندازی مجله حافظ به سراغش رفتم که فارغ از اختلاف مشرب سیاسی با هم همکاری کنیم. پذیرفت. در صفحه شناسنامه اولین شماره حافظ که در اسفند ۹۲ با عکس مصدق بر روی جلد و شعار جاوید باد ایران (شعار حزب ایران) چاپ شد، دکتر فریبرز رئیس‌دانا به عنوان عضو هیئت مشاوران علمی در کنار دکتر هرمیداس باوند و دکتر پرویز ورجاوند و… ثبت شده است و مقاله او نیز در همان شماره در باب ستاد یاری به کودکان و نوجوانان زلزله زده بم (سیب) به چاپ رسیده است. بعد هم در کنفرانسهای متعددی از تریبون واحد کنار هم سخنران بودیم که عکس یکی از آنها که او را در پنل سه نفره همراه دکتر پرویز ورجاوند و من نشان می‌دهد چند جا چاپ شد. اخرین بار او را در سالگرد فرزین مخبر از یاران زنده‌یاد داریوش فروهر همراه دوست هم‌اندیشم دکتر خلیل خلیلی‌پور دارستانی در خانه مخبر دیدم و با او در خصوص پیوستن به زنجیره هم‌اندیشان ملی ایران هما صحبت کردم.

پرگویی کردم. دل‌نوشته‌ای بود. کوچ این دوست مبارز و شجاع را به خانواده خوبش و نیز دوستان قدیم و جدیدش از صمیم قلب تسلیت عرض می‌کنم.

تازه‌های کسب و کار