صنعت حمل و نقل آنلاین: آتش نشانی،ازمشاغل پرمخاطره ای است که هرکسی را یارای ورود در آن نیست.این کارعشق می خواهد و شایدهم کمی ماجراجوئی.اگراین عشق وماجراجوئی نباشد رفتن در دل شعله های ذوب کننده آتش محال است.درصفحات حوادث روزنامه مرتب می خوانیم که ماموران آتش نشانی باچه شهامتی به این کاردست می زنندوبرای نجات سرمایه های جانی ومالی شهروندان چه خطراتی رابه جان می خرند.همین طورآگاه هستیم که دراینگونه ماموریت ها چه تعدادازآتش نشانان جان خودراازدست می دهند ویادچارمصدومیت هاویاسوختگی های شدیدمی شوند. بارزترین مصداق اینگونه خطرات، حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو است که درجریان مهاروخاموش کردن آن بیش ازپانزده تن ازماموران پرتجربه وفداکارسازمان آتش نشانی جان عزیز خودراازدست دادندوخانواده های خودوجامعه انسانی راداغدارکردند.
دراین شماره «رودررو»پای صحبت های یکی ازاین آتش نشانان نشستیم که خوددرجریان مهاروخاموش کردن آتش سوزی ساختمان پلاسکو حضورداشت.اوعلی کاظمی نام داردوفارغ التحصیل کارشناسی ارشدمهندسی مدیریت سوانح ازدانشگاه تهران می باشدکه هم اکنون ریاست ایستگاه 111سازمان آتش نشانی رادرارتباط بامقابله باحوادث وسوانح موادخطرناک رابرعهده دارد.دززیراین گفتگورامی خوانید:
بحث آتشنشانی اولین بار در کشورهای اروپایی و در لندن مطرح شد، در شرایط حاضرکشور ماازنظرتجهیزات آتش نشانی در مقایسه با کشورهای اروپایی یا کشورهای مشابه نظیر ترکیه و امارات در چه جایگاهی قراردارد؟
سازمان آتشنشانی تهران جزوسازمانهای بسیار توانمند است، چون اقدامات آن، اقدامات اقتضایی است ودرفرآینداقدام اقتضایی با برنامهریزی اقتضایی، پیادهسازی سامانهها وسیستمهای مورد نظر آتشنشانی در دنیا اقدام اقتضایی هم انجام میشود.از ماشینآلات وآموزشهای بسیار پیشرفتهای برخوردار است، دارای مرکز فرماندهی و کنترل می باشد وباشماره تلفنهای دو رقمی وسه رقمی شهروندان می توانندبااین مرکزدرارتباط باشند. سازمان آتشنشانی اولین سازمان فوریتی در کشور است که از طریق تلفن سه شمارهای و فوریتی توانست به نیازهای شهروندان پاسخ دهد و این از نکات بسیار ارزنده و برجسته سازمان آتشنشانی است. سازمان آتشنشانی تهران 87 سال قدمت دارد. مرکز فرماندهی آن باشماره 125 چهل سال است که دارد کار میکند. اساسا بر اساس شرایط اضطراری و وضعیت تجهیز سختافزاری و نرمافزاری بسیار پیچیده و قابل دسترس است. سازمان به محض تماس اولین شهروند شاید زیر 60 ثانیه پاسخ مثبت میدهد و بر اساس زمان سفردرمدت 4 تا 6 دقیقه به محل حادثه و محل عملیات اعزام میشود.
شما زمان رسیدن به مقصدرا بین 4 تا 6 دقیقه عنوان کردید. واقعا این کاربا حجم ترافیک شهری عملی است؟
ببینید؛ در طراحی سازمانهای آتشنشانی این زمان برآوردشده، منظور نزدیکترین زمان به محل حادثه است. اما در بعضی جاها معضل ترافیک اجتنابناپذیر است و ما را درگیر می کند که آن هم دارای تجهیزات هشداردهنده هستیم و با استفاده از خطوط ویژه شهری و یا استفاده از معابر معمولا به ندرت ترافیک میتواند گریبانگیر کار ما باشد.
مشکلی که در تهران داریم برجهای بلندی است که واقعا، هم چشم آدم را آزار میدهد و هم از نظر ایمنی آتشسوزی خیلی مورد سوال است آیا سازمان آتشنشانی به این موضوع پرداخته است؟ اصولا در مدیریت کلان چگونه با این موضوع برخورد میشود؟
شهر نمیتواند ازمسیر توسعه و پیشرفت خودبازبماند.پس توسعه شهری اجتناب ناپذیراست.وقتی ساختمانهای بلندمرتبه و کارخانههای ویژه ساخته میشوند ، تاسیسات وتجهیزات ایمنی نیز به همان نسبت در کلانشهرها بر اساس طرح تفصیلی شهر بایدتوسعه پیدا کند. انتظار می رودبرجهای بزرگتری با تراکم جمعیتی زیادو با کاربری های متفاوت ساخته شوند. ولی اساسا آیا سازمانهای اتشنشانی این امکان را دارند که برای یک برج 54 طبقه نردبان 120 متری داشته باشند؟ نه وجود ندارد. بر این اساس لوازم و تجهیزات ایمنی آن ساختمان را پیش بینی میکنند، ایمنی ساختمان را بالا میبرند، کدهای اضطراری تعریف میکنند و بر اساس این کدها ساختار یک برج را در برابر حوادث و سوانح آماده میکنند. ما روی کردهای مختلفی در مواجهه با حوادث داریم. حفاظت شامل درهای بسته، دوربین، بحث کاهش اثرات، توجه دقیق اجزای سازهای و غیرسازهای که از فرسودگی برخوردار نباشند.برای پیشگیری از بروز حوادث باید ساختمان مجهز به لوارم ایمنی اطفای حریق باشد و در برابر حوادث آمادگی یک ساختمان و مجموعه بر اساس آموزشها و ردیف کدهایی که تعریف میشود اطلاع داده شود.معمولا کدهای اضطراری برای ساختمانهایی با بیش ار 65 نفر سکونت، تعریف میشود.بر این اساس ساختمانها و برجها باید خودشان ایمن و آمادگی لازم را داشته باشند و نهایتا اگر حادثهای اتفاق افتاد، بتوانند در اسرع وقت خود ساکنان برج پاسخ موثر به حادثه را بدهند و اگر سیستم اعزام سریع وجود نداشته باشد، بتوانند از پلهها فرار کنند و جان خود را نجات بدهند.
یکی از مسائلی که در بحث شهرسازی مطرح است عدم محاسبه مسیرهای عبور است. مثلااگرمنطقه الهیه را در نظر بگیرید می بینید که برجهای بزرگ با خیابانهای باریک در آنجا ساخته شده وهمچنان ساخته میشوند، این شرایط در مواقع خطروبروزآتش سوزی دست و پای شما را برای عملیات میبندد در این مواقع با چه مشکلاتی مواجهه هستید؟
سازمان آتشنشانی با ترافیک نامتعارف، با ترددهای نامتعارف با کوچه پس کوچههای بسیار تنگ که دسترسی آن را بسیار سخت می کند و با مشکلات بسیاری مواجه است و این نه تنها در تهران بلکه در شهر لندن با کوچه پس کوچههایش و در فرانسه نیز حاکم است. اساسا ما خود را برای چنین شرایطی هم آماده کردهایم و به این دلیل است که سازمان اتشنشانی تهران یکی از سازمانهای توانمند دنیا است، چون به سختی و در شرایط سخت میتواند خدمات بدهد ولی سعی میکند این خدمات را با تمرین، برگزاری مانور و آموزش، توجیه کردن شهروندان خودرا آماده کند که بتواند خدمات ارزندهای ارائه دهد. فرض کنید درهمان منطقه الهیه مورداشاره شمابایدبگویم به تعدد حوادث اتفاق افتاده اقدامات مناسب هم صورت گرفته است و چنین چیزی در دنیا مرسوم است و سازمان باید خودش را با این حوادث و شرایط نامتعارف تطبیق بدهد.
اما آنچه در اخبار میبینیم و میشنویم این است که سازمان و نیروهای آتشنشانی در رسیدن به موقع به مقصد به خاطر تنگ بودن معابر با مشکل مواجه میشوند؟
به هر حال یک سری اخبار مستند و یک سری اخبار غیرمستند وجود دارد. اخبار غیررسمی معمولا به این مسائل دامن میزنند. اما آنچه اهمیت دارد این است که زمانی که شهروند با آتشنشانی تماس میگیرد انتقال پیام از سوپروایزر به زنگهای اتوماتیک است که زیر 45 ثانیه نیرو از پایگاه مربوطه خارج و ظرف 4 تا 6 دقیقه باید به موقعیت مکانی حادثه برسد. در غیر این صورت باید علت تاخیر را باید گزارش دهند و نیروهای سازمان پاسخ موثر را میدهند که مثلا ماشین تصادف کرده و راه بسته میشود که این اتفاقات اجتناب ناپذیر است اما معمولا 97 درصدموارد درزمان تعیین شده، به محل حادثه میرسند.
مدیریت شهری به جای پیشگیری ازتخلف بادریافت پول به اسم ماده 100از تخلفات ساخت وساز چشم پوشی می کند،این کاریعنی قانون فروشی،ویابافروش تراکم و صدور مجوزهای ساخت برج های بلند،ضمن این که فضاهای نسبت به تکمیل تجهیزات آتش نشانی اقدامی صورت نمی گیرد. آیا سازمان آتشنشانی به همان نسبت بودجه و اعتبار برای تامین تجهیزات پیشرفته دراخیاردارد ؟مصداق این سئوال برمی گرددبه ساختمان پلاسکو.
همان طور که گفتم نمیتوان رشدساخت وساز شهری را متوقف کرد.درآتش سوزی ساختمان پلاسکو، 5 نردبان آتشنشانی هم زمان در زوایای مختلف در فاصله 54 متری کار میکردند، اساسا مشکل ما نپرداختن به مساله ایمنی با روی کرد اجتماعی است.اگر از این زاویه نگاه کنیدمتوجه می شویدکه چراساختمان پلاسکو فر و ریخت؟ساختمانی که 54 سال قدمت داردولی هیچگاه اورهال نمی شود، تعمیر و نگهداری نمیشود، اجزای سازهای و غیرسازهای آن نگهداری موثر نمیشود، به کرات دچار نوسان سازهای است به نظر شما آیاچنین ساختمانی ایمن تلقی میشود؟پلاسکو به این دلیل فرو ریخت که درهر طبقه اش 20 تن، 50 تن بار وجود داشت، اماکن اداری آن به کارگاه های تولیدی تبدیل شده بود.
اساسا سیستم مدیریت اضطراری باید بستر اورهال چنین ساختمان هائی را فراهم کند و برونسازی و نظارت کلی برآن داشته باشد و زنجیرهای از کنترل در شهر را بر مبنای یکپارچگی حاکم نماید. آیا با وجود قوانین سخت نظارتی و کنترلی، پلیس میتواند مانع کسب و کار آقای میوه فروش پشت وانت شود؟ توجه وآموزشهای ما در رابطه با ایمنی زیرساختی نیست و باید آگاهیبخشی صورت گیردو اثربخشی ایجادشود. دولت و شهروند و بخش خصوصی و سازمانهای مختلف همه بایددراین آگاهی بخشی دخیل باشند. اگر سازمانهای مختلف همه کنار هم باشند، ریسک زندگی را پایین و امید به زندگی افزایش می یابد.
ظاهرا برنامهریزی برای پیشگیری ومقابله با حوادثی مانند سیل و زلزله که زمان وقوع آن مشخص نیست زیاد قابل اهمیت نیست. دست کم ذهن خود رااین طورعادت عادت دادهایم که اهمیت چندانی ندارد. مثلا آتشسوزی ممکن است اتفاق بیفتد یا نیفتد و لازم نیست ازقبل حساسیت نشان دهیم وذهن خودرادرگیراین مسائل کنیم.آیا این طور به نظر نمی رسد؟
سازمان آتشنشانی رویکرد مقابلهای دارد، اساسا چون تهران پیشرفت کرده، سازمان برای ساختمانهای بلند طرح 999 میگذارد، طرحی که بر اساس آن ساختمانهای بلند را در نظر میگیرد. طرح آموزشی ارائه میدهد، سازماندهی میکند و گروههای مختلف و کدها را طراحی میکند برای زمانی که حادثه اتفاق بیفتد. کارخانجات دارای دستورالعملهای مهندسی هستند و تمام زوایا را در نظر میگیرند. خود شهروند باید بداند برای ایمن کردن خانهاش باید هزینه بدهد. باید بداند ارزش و بقای یک ملک بر اساس ایمنی و استواری بنا تعیین میشود. بر این اساس روی کرد باید روی کرد اجتماعی باشد. شهروندان 99 درصد خودشان باید به فکر خودشن باشند، همان طور که برای درست کردن برق منزل باید تکنیسین برق بیاورند که نقصهای فنی را بررسی کند.درارتباط بانواقص ساختمان نیزبایداین کارراانجام دهند.
هویت یک آتشنشان بعد از وقوع حادثه تعریف میشود و در واقع قبل از رخ دادن حادثه هیچ کس آتشنشان را نمیشناسد و از مسائل آن اگاه نیست. اصولا شناخت مردم از نقش آتشنشان هنگام وقوع حادثه است. بر این اساس نقش این نیرو همیشه رو به فراموشی میرود و از طرفی زمان وقوع اتفاق، همه نگاهها متوجه مسئولیت آنها میشود و از آنها انتظار دارند. این مسئله را چگونه میبینید؟
وقتی اتفاقی برای شخصی میافتد اصلا هیچ چیز را نمیتواند درک کند .نمیتواند درک کند که من یک آتشنشانم و میخواهم به او کمک کنم. زندگیاش و زن و بچهاش دارد از بین میرود و در این شرایط نه من را و نه شما را و نه رهبر و رئیسجمهور و هیچ کس دیگری را. شرایط شرایط بحرانی است و اساسا هم نباید بپذیرد. بخش دوم قضیه این است که شخصی در بیرون از دایره حادثه ایستاده و آن شخص نیز درک نمیکند. اما، حد وسطی هم وجود دارد. درک متقابل اجتماعی و من به عنوان آتشنشان حرفهای باید با شخصیت، منش و رفتارحرفه ای خودم را به جامعه بشناسانم و جامعه نیز باید به آن سطح ازشناخت برسد که من و شما را درک کند و همه اینها به روابط اجتماعی بر میگردد.
آیا حاکمیت، کارگزاران حکومت یا دولت در نهادینه کردن این فرهنگ نقشی دارند؟
نباید فراموش کنیم که ما یک کشور در حال توسعهایم و تلاش میکنیم توسعه پیدا کنیم. در این فرایند به هر حال کم و کاستیها و بالا و پایینهایی وجود دارد. در این شرایط باید آموزشها را بپذیریم، آموزش دادن یک بخش است و پذیرفتن آموزش بخشی دیگر و من باید بدانم که نیاز دارم، یاد بگیرم وای به روزی که من بدانم باید یاد بگیرم و اساسا ندانم که چی رو باید یاد بگیرم و برای چی باید یاد بگیرم. جامعه ما در شرایط فعلی مبتلا به این مسئله شده و براین اساس رویهها و راهبردهای آموزشی بایدآنقدر قوی و توانمند باشدواین آگاهی رابه شهروندان بدهد که شهروندان بدانندنه تنهاازاین آموزشا هازیان نمی بینندبلکه سود هم می برند.
این آموزشها باید بر مبنای دستورالعملی صورت گیرد؛ فرض کنید در مدارس برای بحث زلزله برگزاری مانور و آموزش مقابله با زلزله وجود دارد. در ارتباط با آتشنشانی چه آموزشهایی داده میشود؟
ایستگاههای آتشنشانی به طور مستمر برای آموزش در مدارس حضور پیدا میکنند. این دورههای آموزشی برای ساختمانهای بلند و کارخانجات هم اجرا میشود. 130 تا ایستگاه به صورت دورهای آموزش میدهند و بر اساس دستورالعمل طرحهای محلهمحوری، مساجد و آتشنشان داوطلب نیز اجرا میشود.
پس در واقع وظیفه سازمان آتشنشانی تنها خاموش کردن آتش نیست و دهها وظایف دیگر دارد که آتش خاموش کردن یکی از آن هاست؟
سازمان آتشنشانی باهدف ایجاد آمادگی مقابله باخطرمسئولیت های خودراانجام می دهد. آمادگی یعنی آموزش دادن و ایجاد آمادگی که 5 رکن دارد. حفاظت، کاهش اثرات، پیشگیری، آمادگی و نهایتا مقابله که در بحث پیشگیری و کاهش اثرات و حفاظت بر اساس پروتکل دستورالعمل میدهد. در بخش آمادگی آموزش میدهد و دربخش مقابله، بر اساس آموزشهایی که داده شده یعنی به شخص حادثهدیده القاء میشود که مقابله کنید.خوشبختانه ما داریم به این هدف ها میرسیم. اگر حادثه کوچک باشد میتوانید مهارش کنید و اگر بزرگ باشد فرار کنید و جان خود را نجات دهید. اما تا زمانی که ما میرسیم کارهایی را بر اساس آموزشها یاد گرفتهاید،باید انجام دهید.
بر گردیم به زندگی یک آتشنشان. شما چه تصویری از این زندگی دارید؟ آتشنشانی مانند شغل پلیس، شغل پرخطری است. حس و حال یک آتشنشان در بیرون ویا در خانه چگونه است؟
آتشنشانی جزو شغلهایی است که در آن دوست داشتن ملاک عمل قرار میگیرد. در نظامی بودن و معلم بودن هم همینطور و عشق است که این افراد را نگه میدارد. کسی که آتشنشانی را دوست نداشته باشد، نمیتواند خدمت کند و کار شیفتی انجام دهد. این که باچه پیشزمینههایی سراغ این شغلها میروند و با تمام سختیها به کارخود ادامه میدهند؟ همان دوست داشتن کار است. یک آتشنشان، یک معلم، یک نظامی، یک انتظامی افراد حرفهای هستند، حرفهای نگاه میکنند و حرفهای هم کار میکنند. یک آتشنشان ممکن است با صحنههای بسیار مشمئزکنندهای مواجه شود.و در این میان یکی ممکن است روحیهاش را از دست بدهد. خلاصه کلام این که یک آتشنشان کارش را عاشقانه دوست دارد و حرفهای به کارش نگاه میکند، درآمدش هم درآمد مکفی است. مدیریت جدیدی هم که آمد چون از بدنه خود سازمان است خیلی خوب به مسائل و مشکلات آگاه است و با دانش و مدیریت خود توانسته است انسجام خیلی موثری در سازمان ایجاد کند و جاذبه لازم را در شغل آتشنشانی به وجود بیاورد.
این جاذبه برای شغل آتشنشانی در خانه چگونه دیده می شود؟آیا فرزند شما دلش می خواهد آتشنشان شود؟
دقیقا.حالا ما که دختر داریم ولی همکارانی که پسر دارند آن ها را به ایستگاه میآورند و می چرخند و خیلی علاقمند هستند آتشنشان شوند چون جذب رنگ قرمز و جاذبههای اکتیو آتشنشانی میشوند. حالا اگر پدر آن ها هم آتشنشان نباشد ماشین قرمز آتشنشانی و تجهیزاتی که دارند، در خیابان شما را جذب میکند.به طوری که آدمهایی به عنوان داوطلب به سازمان میآیند که 50 سال به بالا سن دارند و آنها دنبال شغل نیستند، بلکه دوست داشتن و جذاب بودن آتشنشانی آن ها را به دنبال خود میکشاند. آتشنشانی خیلی سخت و طاقت فرساست در عملیات نجات باید 27 کیلو تجهیزات با خود حمل کنی و باید 15 طبقه را در شرایط دود، حرارات و تنفس غیرعادی بالا و پایین بروی.
معمولا خانمها دل خوشی از این شغلها ندارند و ترجیح میدهند همسران آن ها یک شغل عادی کارمندی داشته باشند. خانم شما اعتراضی در این مورد ندارد؟
نگرانی در شغل ما هیچ وقت از ذهن همسر، فرزند، مادر و پدر پاک نمیشود. مادر من با اینکه 43 سال سن دارم هر روز به من زنگ میزند و حالم را میپرسد که در محل کار چکار میکنم؟ من دستهایم توی حریق از بین رفته و این نگرانی همواره بااعضای خانواده همراه است و تا دوران بازنشستگی وجود دارد.یک آتشنشان شاید 24 ساعت که شیفت است زندگیاش روی دوش همسرش باشد تا فردا صبح. اما با تماسهای مکرر این دور ماندن از خانواده تعدیل شود.
بعضی شغلها بر خانواده تاثیر میگذارد شغلهایی مانند رانندگی کامیون درخطوط طولانی داخلی ویا بین المللی، یا ملوانی ویا کاپیتان کشتی که از یک ماه تا شش ماه از خانواده دور هستند و این دوری تاثیر منفی در تربیت بچهها، سبک زندگی و قوام خانواده میگذارد، آیا در شغل شما این تاثیرگذاری وجود دارد؟
خیر. ما اکثرا پیش خانوادهایم مثلا 24 ساعت شیفت داریم و 48 ساعت پیش خانواده هستیم حالا مثلا ماهی یک بار ماموریت داشته باشیم و خانه نباشیم.
در ارتباط با رشته کارشناسی ارشد برای حوادث و سوانح مواد خطرناک توضیح دهید؟
ببینید؛ حوادث به 5 دسته تقسیم میشود حوادث ناشی از آتشسوزی، حوادث شهری، بلایای طبیعی، حوادث ناشی از تروما، آسیبهای پزشکی و حوادث مواد خطرناک که اتشنشانیها باید خود را برای این 5 بخش آماده کنند و مهارتهای لازم را برای مقابله با این حوادث در خود پروررش دهند. یکی از این موارد بسیار مهم آتشسوزی در حوادث شهری است.یا مثلا برای تروما جسمانی شخصی تصادف میکند و دچار شکستگی میشود و یا بر اثر بلایای طبیعی از جمله زلزله دچار شکستی میشود. این موارد مورد توجه مدیریت سوانح قرار میگیرد. ما نیز بر اساس زمینه کاری که داریم، آموزش دیدیم و در نظر گرفته شدیم برای مقابله با سوانح مواد خطرناک شامل مواد رادیواکتیو، مواد شیمیایی و مواد بیولوژیک و مواد هستهای که حادثه ای که در این فیلد اتفاق میافتد را سازمان آتشنشانی بتواند در شهر مهار کند. سازمان یک کارگاه مستقلی به نام کارگاه هزمت دارد و یک کارگاه شماره 110 که اختصاصا برای این سوانح در نظر گرفته شده و خدمات ارائه میدهد.
نکته جالبی اینجا وجود دارد؛ فرض بفرمایید حوادثی پیش میآید مثلا ماری در خانه پیدا میشود و آتشنشانی وارد عمل میشود و این سوال در ذهن ایجاد میشود که این چه ارتباطی به آتش نشانی دارد؟
ببینید؛ یک حیوان و هر موجودزنده ای که دچار حادثه شود سازمان آتشنشانی موظف است بر اساس شرح وظایفاش به آن موجود کمک کند، چنانچه تجهیزاتی مانند مارگیر، تور و قفس و … برای کمک به این موجودات وجود دارد.
این اتفاقات در طول دوره کاری برای شما افتاده است؟
بله،اتفاق میافتد شاید 80 و 90 مورد اتفاق افتاده است.
تفاوت کار شما در این حوادث با حادثههای معمولی و همیشگی چیست؟
وقتی سگی را از مخمصهای نجات میدهید باید مواظب باشیدکه گازتان نگیرد.چون که ممکن است بیماری هاری را انتقال دهد یا مثلا گربه چنگ میاندازد و هاری دارد و یا مار میگزد. اصولا باید با مهارت لازم موجود را مهار و کنترل کرد و نجات داد.
با نیروها و سازمانهای آتشنشانی خارج از کشور ارتباطی برای تبادل تجربه و مهارت دارید؟
در آسیا سازمانی به نام ایفکا وجود دارد که روسای آتشنشانی کشورهای آسیایی سالی یکی دو بار جمع میشوند و هر کشور تجربیات خود را مکتوب ارائه میدهد و به بحث و تبادل تجربه و اندیشه میپردازند. از طرفی مرکز سیتیایاف روی آمار آتشنشانی کار می کند که با ایمیل با آن در ارتباط هستیم و شرکتهای دیگر را به صورت نرمافزاری با هم همکاری داریم.
نحوه ورد شما به سازمان آتشنشانی چگونه بود؟
از طریق آزمون استخدامی که همزمان در آزمون بانک هم شرکت کرده بودم و اوایل به خاطر این که یک شغل بود و ورزشکار و اکتیو بودم انتخاب کردم اما وارد عرصه که شدم بیشتر علاقهمند شدم چون آتشنشانی به دلیل رفتار اقتضایی و فعالیتهای تعریف شده و انجام کارهای تحقیقاتی برای من جذاب است و این حرفه در خیلی جاها مغفول مانده است که میتوان در آنجاها کارهای تحقیقاتی انجام داد.
خاطرهای برای ما تعریف کنید؟
شایددرکار آتشنشانی خاطرت تلخ و شیرین زیاد باشد، اما همه خاطرات در نهایت به شیرینی منجر میشود. چون تجربهای به تجارب ما اضافه میشود و نتیجه شیرینی دارد. اما آبان ماه سال 88 بود که بعدازظهر با بچهها توی زمین والیبال بازی میکردیم جمع خوبی هم توی ایستگاه بود که یک حریق انبار لوازم خودرو گزارش شد. بعداز اعزام ودرجریان اطفاء حریق دست متوجه شدم که دستکشم را از فراموش کرده ام قبلا دریک حادثه آتش سوزی دیگرکه دستکش نداشتم، محسن روحانی، یکی از شهدای ساختمان پلاسکو دست کشهای خود را به من داده بودومن ازاوخواسته بودم چنانچه دفعه دیگردستکش های خودرافراموش کردم به هیچ عنوان به من دستکش ندهد، چون من باید خودم دست کش خودم را تهیه کنم .این باریک طرفم عباس دستور یکی ازهمکارام و طرف دیگرم محسن روحانی نشسته بودند. چون من سابقه کار بیشتری داشتم باید میرفتم پایین و محسن سه بار دستکشش رو گذاشت روی پای و من پس زدم . دفعه سوم داد زد علی آقا دستکش و بگیردیگه و من بدون توجه به گرفتن دستکش پریدم پایین و عباس هم به دنبال من آمد وقتی که منشاحریق را پیدا کردیم،جعبه انفجار را که تکان دادم هردودستم به طور کامل در انفجار دود سوخت و سه ماه افتادم بیمارستان و در این سه ماه بودکه به باارزشترین گوهر زندگیام پی بردم و آن کسی نبودجز مادرم. در این حادثه سه نفربرای من خاطره سازشدند.اول مادرم،دوم شهید محسن روحانی وسوم عباس دستور .
اولین ماموریتی که رفتید، کدام بود؟
ایستگاه 6 بودیم که یک تصادف رخ داد وطی دختر خانم 18 ساله ای به نام طنازکشته شد و جسدش توی پاترول گیرکرده بود وبیرون آوردنش خیلی سخت بود. بعد ازبرش و جداسازی ماشین توانستیم جسد رابیرون بیاوریم
و خاطرهای از حادثه پلاسکو؟
پلاسکو که همهاش خاطره بود.اما خانه ما یک خیابان بالاتر از پلاسکو بود و روز حادثه آمده بودم فردوسی که پول چنج کنم . قرار بود به دبی برویم. از آنجا 5 دقیقه به دود پلاسکو نگاه کردم و با خودم کلنجار میرفتم که بروم یا نروم. با خودم میگفتم: علی برو رفقات آنجا هستند،ضمن این که هنوز ما را برای ماموریت به آنجا نخواسته بودند. بااین وجودتصمیم گرفتم درصحنه آتش سوزی حضورداشته باشم که رفتم.از خاطراتم در این حادثه، کار با یکی از دوستان به نام علی عبدللهآبادی بود که هم اکنون رئیس ایستگاه 114 است ودرحادثه پلاسکو نقش بسیار زیادی در مهار آتش و خارج کردن افراد از ساختمان داشت. وی ازآتش نشانان بسیار توانمند و کارساز هستند و افتخار میکنم در کنار ایشان کار کنم. در حریق وزارت نیرو نیزبا هم اعزام شدیم و کارهای بسیار موثری در کنار ایشان انجام دادیم.