صنعت حمل و نقل آتلاین: فرنگ، پدیدهای است جذاب، دست کم در این گوشه از شرق که هنوز نمیداند به تاریخ خویش ببالد و یا زخمهای تاریخی خود را از راه شبیه شدن و یا تقابل با غرب التیام بخشد. هرچند روشنفکران و سنت گرایان، بیشتر درخصوص «سبک زندگی غربی» با یکدیگر چالش میکنند اما «نهاد»های غربی راه خود را در جوامع شرقی گشودهاند. ساختارهای حکومتی، دانشگاه، مدرسه، بیمارستان، کارخانه، شهرداری، و البته بیمه، نهادهایی برآمده از سنت غربی هستند که در شرق نیز ریشه دوانیدهاند. گاه البته گرتهبرداری از این نهادها کامل نبوده است. بدینگونه در سفر از غرب به شرق، چیزی به چیز دیگر بدل میشود. «بیمه» نیز چنین سیری را پشت سر گذاشت و به چیزی بدل شد که امروز میشناسیم.
تقریبا در تمامی کتابها، بیمه به عنوان «روش جبران خسارت» تعریف میشود. بیمهگر نهادی است که در ازای دریافت وجه یا وجوهی از بیمهگذار تعهد میکند درصورت بروز حادثه، خسارت وارد بر وی را جبران نماید. این تعریف آن چنان پذیرفته است که مصون از هر چالشی به نظر میرسد. با این حال آشکار است نمیتوان انواع خاصی از بیمهها را در چارچوب چنین تعریفی جای داد. به عنوان نمونه و در چارچوب «بیمه عمر و سرمایهگذاری»، با رسیدن سن بیمهگذار به سالی معین، بیمهگر متعهد است مبلغی را به وی بپردازد. این کارکرد «بیمه عمر و سرمایه گذاری» را به «بیمه تامین اجتماعی» نزدیک میکند و در عین حال این سوال را نیز در ذهن پدید میآورد که اگر «تامین اجتماعی» نیز «بیمه» است، چگونه میتوان در چارچوب تعریف پیش گفته، پرداخت «حقوق بازنشستگی» را توجیه کرد. از همین جهت دو باور دیگر نیز پدید آمده است: نخست آن که «بیمه عمر و سرمایهگذاری»، استثنایی در چارچوب قراردادهای بیمه است و دیگر آن که تعریف «بیمه» به عنوان «روش جبران خسارت» به «بیمههای تجاری» محدود میشود و «بیمههای همگانی یا اجباری» را در بر نمیگیرد.
چالش بر سر تعریف «بیمه» به روش «جبران خسارت» در این جا به پایان نمیرسد. گونه دیگری از بیمهها یعنی «بیمههای اعتباری» نیز در چنین چارچوبی نمیگنجد. براساس «بیمههای اعتباری» فروشنده میتواند «حسابهای دریافتنی» خود را بیمه نماید. بدین ترتیب درصورت عدم پرداخت مبلغ قرارداد توسط خریدار، فروشنده میتواند بخشی از مبلغ قرارداد را از شرکت بیمه دریافت نماید. به همین ترتیب و باز هم در چارچوب «بیمههای اعتباری»، خریدار نیز میتواند توانمندی مالی خود را برای پرداخت مبلغ قرارداد بیمه نماید. بدین ترتیب و در صورت «توقف» یا «ورشکستگی» خریدار، بیمهگر، بخشی از مبلغ قرارداد را به فروشنده پرداخت مینماید. هم چنین «بیمههای اعتباری» این امکان را نیز فراهم میکنند که «حقوق قراردادی» سرمایهگذاران خارجی در قبال ریسکهای سیاسی و عمل دولت، به ویژه مصادره، جبران شود. در سنت حقوقی ایران، مطالبات وصول نشده، «خسارت» تلقی نمیشوند و شرکتهای بیمه تجاری از ارایه خدمات «بیمههای اعتباری» خودداری میکنند. حتی بیمه مرکزی، گامی پیشتر نهاده و صدور بیمهنامهها را به عنوان جایگزین خدمات بانکی ممنوع اعلام کرده است. چنین ممنوعیتی بدان معناست که شرکت بیمه از صدور «بیمه حسابهای دریافتنی» و «بیمه حسابهای پرداختنی» به جای اعتبار اسنادی و یا ضمانتنامه بانکی ممنوع است.
پایبندی ما به تعریف «بیمه» به عنوان «روش جبران خسارت»، چارهای باقی نمیگذارد تا «بیمههای اعتباری» را نیز به کل غیرقانونی بدانیم و یا در خوشبینانهترین حالت «بیمههای اعتباری» را نیز به عنوان استثنای دیگری بر تعریف «بیمه» تفسیر کنیم. براساس همین منطق است که در ایران، صدور «بیمههای اعتباری» صرفا در چارچوب «صندوق توسعه صادرات» امکان پذیر است. آن هم به عنوان خدمات دست و پا شکسته و کم اقبال.
چگونه است که صنعت بیمه در ایران، قامتی چنین نحیف و در غرب هیبتی چنان سترگ دارد؟ این نحیفی و سترگی تا بدانجاست که غرب در بداخلاقیهای خود با ایران، صنعت بیمه را تحریم میکند و راه دسترسی بنگاههای اقتصادی ایرانی بر بیمهگران غربی میبندد. پاسخ در دو نکته مرتبط با هم نهفته است: «اکچوئری» و «تعریف بیمه».
«اکچوئری» دانش اندازهگیری و مدیریت ریسک یا عدم قطعیت است. زندگی اجتماعی، بشر را واداشت تا تلاش کند خطرهای عمومی را به نحوی مدیریت و ریسک را میان اعضای جامعه توزیع نماید. با این حال پیشینه استفاده از ریاضیات و دانش مالی برای محاسبه و کاهش ریسک به قرن هفدهم باز میگردد. در سال 1662، «جان گرانت» نشان داد «امید به زندگی» و زمان مرگ افراد در یک گروه اجتماعی از الگوهایی قابل پیشبینی تبعیت میکند. به دیگر سخن، هرچند نمیتوان طول زندگی و زمان مرگ هر فرد را پیشبینی کرد اما این امر در اعضای گروه و به صورت کلی قابل پیشبینی است. بدین ترتیب، صنعت بیمه با اتکا به مفهوم توزیع ریسک و الگوهای قابل پیشبینی مجال بروز یافت. از آن جا که مطالعات «گرانت» ابتدا بر الگوهای سنتی جامعه متمرکز بود، طبیعی می نمود که جوانههای صنعت بیمه نیز بر پایه «بیمه عمر» رشد کند. بدین ترتیب و در سال 1762، اولین شرکت تخصصی بیمه عمر در لندن بنا نهاده شد. این سابقه تاریخی، به تنهایی نشان میدهد که ما در تعریف «بیمه» به عنوان «روش جبران خسارت» مسیر درستی را طی نکردهایم زیرا اگر «بیمه» را تنها وسیله برای «جبران خسارت» بدانیم آن گاه چارهای باقی نمیماند جز آن که «بیمه عمر» را استثنایی بر این تعریف بدانیم حال آن که چگونه ممکن است صنعت بیمه از بخش استثنا شده خود آغاز شده باشد.
در قرنهای هجده و نوزده، محاسبات پیچیده احتمالات، به صورت دستی انجام میشد. با این حال، شاید مهمترین تحولات اکچوئری به دهه سی و چهل میلادی باز گردد زمانی که ارزیابان ریسک ترجیح دادند از اعداد تصادفی و مدلهای پیچیدهتر، به جای روشهای قطعیتگرا استفاده کنند. استفاده از مدلهای پیچیده، میتوانست چالشی بزرگ بر سر راه توسعه اکچوئری باشد اما توسعه صنعت کامپیوتر این امکان را فراهم کرد تا محاسبات پیچیده احتمالات براساس اعداد تصادفی ممکن شود. در نهایت و در ابتدای دهه نود میلادی آمیزش نظریه مالی و مدلهای اکچوئری، گسترهای تازه را در برابر این صنعت گشود.
اکچوئری در ایران چه جایگاهی دارد؟ تقریبا هیچ. به عنوان یک رشته دانشگاهی این امکان برای شما وجود دارد تا پس از طی دوره کارشناسی «مدیریت بیمه» در دانشکده «بیمه اِکو»، اکچوئری را به عنوان گرایش دوره کارشناسی ارشد خود انتخاب کنید. مشکل آن جاست که ورود به رشته «مدیریت بیمه» با داشتن دیپلم «ریاضی – فیزیک»، «علوم تجربی» و حتی «علوم انسانی»! ممکن است. چنین ترکیبی از دانشجویان در کلاسهای دوره کارشناسی چالش برانگیز است و در عین حال مسلط نبودن آنها بر محاسبات پیچیده و آمار، بخت موفقیتشان را در رشته «اکچوئری» به شدت کاهش میدهد. از سوی دیگر تحصیل در رشته «مدیریت بیمه» را میتوان به فهرست «مجازاتهای تکمیلی» نیز افزود. طرح درسهایی مشوش، از هم گسیخته و در عین حال بیربط با «بیمه»، برای نابودکردن انگیزه دانشجویان کافی است. رشتهای مرکب از انبوهه واحدهای «اقتصاد»، مقدار زیادی «آمار» و اندکی دروس تخصصی و اختیاری بیمه! که عمدتا نیز ارایه نمیشود، دانشجویان را تا مرز افسردگی مطلق پیش میبرد. از دیگر سو شرکتهای بیمه نیز نیازی به محاسبات اکچوئری احساس نمیکنند. محاسبه ریسک، عمدتا در میان نیست و بیمهگران به دین نیاکان خود هستند. حق بیمهها، عمدتا با مراجعه کورکورانه به بیمهنامههای پیشین و محاسبات بیمهگران اتکایی تعیین میشود و تازه چنین وضعیتی بهترین حالت ممکن است، پیش از آن که دلالان و واسطهها، حق بیمههای بیپایه را در رقابتی ناشفاف به ابهامی ابدی دچار کنند.
گذشته از تمام چالشهایی که در خصوص «اکچوئری» وجود دارد، تعریف «بیمه» نیز دست کم در ایران محل چالش است. مفاد ماده یک قانون بیمه به هیچ وجه بر لزوم وجود احتمال خسارت متمرکز نیست. مطالعه این قانون نشان میدهد «احتمالی بودن» مهمترین عنصر در پیدایش قرارداد بیمه است. بدین ترتیب بیمه عقدی است که به موجب آن بیمهگر تعهد میکند در قبال پرداخت وجه یا وجوهی از جانب بیمهگذار، درصورت بروز حادثه (یعنی امر احتمالی)، خسارت وارده را جبران نماید و یا وجه معینی بپردازد. به دیگر سخن، درصورت تحقق امر احتمالی ولو بدون ورود خسارت، ممکن است بیمهگر تعهد به پرداخت وجه معینی داشته باشد. با پذیرش چنین تعریفی دیگر نیازی به ارایه استثنائات بیپایان در قراردادهای بیمه نیست. «بیمه عمر» عبارت است از تعهد بیمهگر به پرداخت وجهی معین به بیمهگذار درصورت تحقق یک امر احتمالی یعنی رسیدن وی به سنی معین. به همین ترتیب «بیمه اعتباری» عبارت است از تعهد بیمهگر به پرداخت وجه معینی به بیمهگذار در صورت تحقق یک امر احتمالی ازجمله ناتوانی خریدار در پرداخت ثمن. حتی بیمههای همگانی نیز در همین قالب میگنجند: بیمهگر، متعهد است در ازای دریافت حق بیمه از بیمهگذار و تحقق امری احتمالی یعنی بازنشستگی مبلغی را به عنوان مستمری به وی بپردازد. تنها تفاوت مورد آخر با بقیه موارد در این است که بیمههای تامین اجتماعی اهداف انتفاعی ندارند کما این که امکان دارد هدف دولتها نیز از توسعه بیمههای اعتبار صادراتی، سودآوری بیمهگر نباشد.
همین ویژگی صنعت بیمه، یعنی تعهد به پرداخت در صورت وقوع امر احتمالی بوده است که ابتدا فقها را به رویکردی محتاطانه در برابر بیمه ترغیب کرد زیرا تعهد به پرداخت در صورت وقوع امر احتمالی، از ویژگیهای «قمار» نیز هست. با این حال نباید از نظر دور داشت که ممنوعیت «قمار» ناشی از «غرر» است یعنی معاملهای که از پیش مشخص است به زیان یکی از طرفین قرارداد منجر میشود. بدین ترتیب بیمه از دایره «غرر» و «قمار» خارج میشود زیرا با انعقاد قرارداد بیمه، بیمهگر به درآمد و بیمهگذار به آرامش خاطر میرسد. چنین است که «ریسک» به کالایی پربها بدل میشود.