صنعت حمل و نقل آنلاین: کمتوجهی به موضوع آمایش سرزمینی یکی از مهمترین چالشهای توسعه ایران است که پس از سالها فعالیتهای زیرساختی حالا تبعات محیط زیستی آن گریبان جامعه را گرفته است. پایبند نبودن به راهبردهای توسعه پایدار دولت را با مطالبات انباشته رودرو کرده است. دلایل این وضعیت را در چه عوامی میتوان جستوجو کرد؟ پای صحبت دکتر مهدی کرباسیان از مدیران باسابقه چهاردهه نظام مدیریتی کشور نشستیم. دیدگاههای این مدیر برجسته حاوی نکات روشنگرانهای است که میتواند چراغ راه مدیران تازهنفس باشد.
با توجه به اینکه صنایع آببر مثل فولاد در مکانهایی مثل اصفهان که با کمبود آب روبهرو هستند ایجاد شده است با چه توجیحی و ضرورتی تاسیس شدند؟
اطلاعات من درباره میزان مصرف آب فولادیها کافی نیست و این را باید بررسی کنم. البته بحثهایی در رابطه با اینکه میزان مصرف آب در ذوبآهن و فولاد مبارکه و دیگر صنایع بالاست و همین امر موجب شده است که از آب زایندهرود برداشت کنند، مطرح است. تا جایی که اطلاع دارم 90 تا 92 درصد آب کشور به مصرف کشاورزی میرسد و با توجه به اینکه مرکز و شرق کشور حالت کویری و نیمه خشک دارد باید در این مناطق نوع کشاورزی و محصولاتی که تولید میشود مطابق با وضعیت آب و هوایی و مصرف آب منطقه باشد.
اولین نکته این است که دولت باید با سرمایهگذاری روی کشاورزان، یکبار برای همیشه نوع کشت و محصول در مناطق کم آب یا نوع آبیاری را عوض کند.
دومین نکته که بعد از انقلاب هم تشدید شد، شعار غلط خودکفایی در محصولات کشاورزی بود که هنوز هم سر داده میشود. البته اینکه بتوانیم نیازهای غذایی خودمان را در داخل تولید کنیم از منظر امنیت ملی و راهبرد غذایی به نفع کشور است ولی اتفاقی که افتاد این بود که حتی در شهری مثل اصفهان با حفر چاههای عمیق زمینهای بایر را زیر کشت بردند و به همین علت است که این روزها شاهد فرونشست زمین در استانهایی مثل اصفهان و یزد هستیم.
سومین نکته این است که به دلایلی از تخلفاتی که در بخش کشاورزی روی داد جلوگیری نکردیم. برای مثال پیش از انقلاب کشت برنج در اصفهان ممنوع بود و کارشناسان کشاورزی کسانی را که اقدام به کاشت برنج در اصفهان میکردند را شناسایی و اجازه برداشت محصول به آنها نمیدادند. در نتیجه بعد از انقلاب، چنین فعالیتهای ترویجی تعطیل شد و متخلفان هر محصولی بخواهند میکارند. برای جلوگیری از این کار ابتدا باید کشاورزان را توجیه کرد و بعد اگر تخلفی صورت گرفت با متخلفان برخورد شود.
چهارمین نکته این است که دولتهای بعد از انقلاب تخلف کردند و مجوزهای صنایع آببر را بدون بررسی صادر کردند. سال 1383 در شورای اقتصاد تصویب شد که ظرفیت فولاد کشور چهار میلیون تن افزایش یابد. در همان جلسه مطرح شد که این کارخانه را در بندرعباس ایجاد کنیم چون هم کنار آب است و هم برای صادرات به بندر دسترسی داریم. در آن جلسه احمدینژاد و مشاورانش تصمیم غیرکارشناسی، غیرعلمی و غیر عقلانی میگیرند که به جای یک کارخانه چهار میلیون تنی، هشت کارخانه 800 هزار تنی ایجاد کنیم. این تصمیم زمانی گرفته میشود که چین بهعنوان محور تولید فولاد در دنیا مصوب میکند کارخانه با ظرفیت کمتر از پنج میلیون تن صرفه اقتصادی ندارد.
دو تصمیم دیگر نیز در آن جلسه گرفته میشود. اول یک کمیته مشخص شود با حضور نماینده وزیر کشور، وزیر صمت که رییس ایمیدرو است و نماینده سازمان مدیریت و برنامهریزی که وظیفه این سه نماینده جانمایی این هشت کارخانه بوده است. تحت فشارهای سیاسی و فشارهای نمایندگان هشت مکان جانمایی میشوند مثل فولاد سبزوار که چون نماینده از جوین بوده رییسجمهور در سخنرانیای در آن شهر اعلام میکند همینجا کلنگ احداث را میزنیم. در حالیکه آنجا نه آب دارد، نه گاز و نه حمل و نقل جادهای و ریلی. وقتی ریاست ایمیدرو به من محول شد مجبور شدم از 20 کیلومتری گازکشی کنیم، هشت کیلومتر راهآهن آنتی کشیدیم و برای آب هم چند چاه از حوزه کشاورزی سبزوار خریدیم و خشک کردیم تا بتوانیم در محل کارخانه چاه عمیق حفر کنیم. دومین نمونه فولاد بافت است که منطقه از قدیم با کمبود آب روبهرو است و آنجا هم یک کارخانه 800 هزار تنی احداث کردند.
برای احداث ذوبآهن اصفهان در آن زمان طبق بررسیهایی که کرده بودند دلیلی ارایه شد. اول اینکه کارخانه به دلایل امنیتی نباید کنار مرزها باشد و دوم اینکه اصفهان نیروی کار فنی و تحصیلکرده زیاد داشت و بدیهی است تا آن زمان مشکل آب و کمبود آن مطرح نبود.
در مورد فولاد مبارکه ابتدا قرار بود در بندرعباس احداث شود و تصمیمی عقلایی بود اما اینکه در نهایت در اصفهان احداث شد به علت این بود که از بعد از انقلاب همیشه بحث درگیری با غرب مطرح بود و به همین خاطر قرار شد در اصفهان تاسیس شود و آن زمان هم بحث آب اولویت نبود.
به نظرم بزرگترین مشکل ما در توسعه کشور، نداشتن آمایش سرزمینی است. باید مشخص کنیم در کجا کشاورزی توسعه پیدا کند، در کجا صنعت فولاد و در کجا صنایع دیگر. البته چیزی نوشته شده است ولی آن هم اجرایی نمیشود چون کشور به جای اینکه عقلانی و کارشناسی اداره شود توسط سیاسیون اداره میشود و سیاست در همه امور و شئون زندگی اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … دخالت میکند و این آفت بسیار بزرگی است. مساله فقط آب نیست ما در بحث محیطزیست هم دچار معضلاتی هستیم.
همین مسئله آلودگی هوای تهران را ببینید. همه مسئولان از رهبری به پایین در تهران زندگی میکنند و با آلودگی هوا در ارتباط هستند ولی چون محیطزیست در اولویت نیست کسی کاری نمیکند. در چین بعد از مائو تا 8-7 سال پیش اولویت با توسعه صنعتی بود و محیطزیست جایی نداشت تا جاییکه وقتی به پکن میرفتید نمیتوانستید نفس بکشید اما رییسجمهور فعلی چین محیطزیست را در اولویت قرار داد و دستور داد تا تمام صنایع آلاینده در اطراف پکن را تعطیل کنند و به همین دلیل امروز پکن هوای مناسبی دارد.
اما اینکه چرا بحران آب در اصفهان این همه مهم و رسانهای شد، اعتقادم بر این است که اولا به دلیل کاهش نزولات آسمانی طی 15-10 سال گذشته است و فقط مساله اصفهان نیست و برای نمونه دریاچه ارومیه به دلیل سدهای زیادی که روی رودخانهها زده شده است دچار مساله شد و اگر آنجا خشک شود طبق گزارشهایی که وجود دارد باید شرق دریاچه تا تهران را تخلیه کنیم.
دوما در سفری که احمدینژاد به لرستان داشت در یک نطق غیرکارشناسی و پوپولیستی گفت آب برای شماست و از همان جا جرقه تنش بین استانها زده شد یا در خوزستان به دلیل همین بحثهای غیرعقلانی و غیرکارشناسی نوع کشاورزی عوض شد و جای بحثهای کارشناسی را کارهای سیاسی گرفت. دولتهای احمدینژاد و روحانی در این مساله ورود نکردند و الان دولت سیزدهم با چالشهای زیادی در این رابطه روبهرو است و اگر در بلندمدت مساله آب را حل نکنیم با جابهجایی نفوس مواجه خواهیم شد که خود چالشهای دیگری را ایجاد خواهد کرد.
به نظر شما راهحل برطرف کردن این چالشها چیست؟
سازمان زمینشناسی سالهاست روی این مساله کار میکند. بخش تحقیقات وزارت نیرو هم در این زمینه کارهای تحقیقاتی کرده است. جدا از کارهای کارشناسی و تخصصی نیاز به یک عزم ملی داریم. کشاورزان باید نوع کشت و آبیاری را عوض کنند. باید با مردم صحبت کرد و آنها را از پیامدهای کارهای غیرکارشناسی آگاه کرد چون در نهایت این خود مردم هستند که با چالش روبهرو خواهند شد. بدیهی است دولت و حکومت نیز باید همه جوانب را در نظر بگیرند و منافع ملی اولویت بر چیزهای دیگر باشد.
متاسفانه به خاطر فشارهای تحریمی اولویت اصلی دولت مساله تحریمهاست و مسائل دیگر در درجه دوم قرار دارند. مردم عادی انتظار دارند مشکلاتشان حل شود و کسانی که شعار میدهند معمولا کارمندان سازمانها و نهادهایی هستند که حقوق و مزایا دارند و از سطح زندگی متوسط به بالایی برخوردار هستند. همه کشورها منافع خودشان را در نظر میگیرند و اولویت ما هم باید منافع ملی باشد و حتی کشورهایی مثل چین و روسیه نیز از ما بهعنوان ابزار چانهزنی برای منافع ملی خودشان استفاده میکنند.
صنایع بزرگ که از یارانههای زیادی برخوردار هستند و سودهای کلانی بهدست میآورند، آیا نباید مسئله مسئولیت اجتماعی را مدنظر داشته باشند؟
در کشورهای دنیا برای توسعه و زیرساختها، دولتها محور توسعه هستند. در برخی کشورها که راهآهن خصوصی است دولتها حمایتهایی از سرمایهگذاران میکنند تا بتوانند در توسعه و زیرساختها پیش بروند. اما در کشور معمولا سرنا را از سر گشاد میدمند. مثلا در مساله برق چون بحث قیمتگذاری مطرح است نمیتوانید قیمتها را با تورم افزایش بدهید، بنابراین برای سرمایهگذار اقتصادی نیست در راهآهن یا جاده یا زیرساختهای دیگر سرمایهگذاری کند. برای مثال اتوبان قم ـ کاشان را صندوق بازنشستگی سرمایهگذاری کرد و طبق محاسباتی که انجام داده بودند باید عوارض برای سواری مثلا 500 تومان میشد و کامیون 1000 تومان، مسئولان گفتند 500 تومان زیاد است و باید 100 تومان عوارض بگیرید و اینجا بود که صدای رییس صندوق درآمد که این پول بازنشستههاست و دولت قبول نکرد. هنوز هم سازمان راهداری و شورای اقتصاد اجازه قیمتگذاری واقعی را نمیدهند. اگر کسی میخواهد از اتوبان استفاده کند باید هزینه آن را بپردازد و اگر نمیخواهد میتواند از جاده موازی یا کناری استفاده کند و این در همه دنیا مرسوم است.
یا در مساله برق دولت اعلام کرد هرکس بخواهد میتواند در انرژی خورشیدی سرمایهگذاری کند و ما 5-4 برابر قیمت برق انرژی تولیدی را خریداری میکنیم و حتی از تانزانیا سرمایهگذار آمد و دیداری هم با من داشت و در زاهدان کار احداث نیروگاه خورشیدی 500 مگاواتی را شروع کرد. اتفاقی که افتاد این بود که قیمت برق را دستوری کردند و در نتیجه کار را تعطیل کرد.
در کشورهای دیگر صنایع بزرگ معمولا نیازهای خودشان را تامین میکنند. در عسلویه در سالهای ابتدایی دهه 80 پیشبینی کرده بودیم که در زمینه برق با مشکل مواجه خواهیم شد. در نتیجه شرکت نفت با همکاری شرکتهای دیگر نیروگاه 700 مگاواتی برق را احداث کردند و مشکل برق حل شد.
نکتهای که در مورد مسئولیت اجتماعی گفتید درست است ولی نمیتوان صنایع را اجبار به انجام کاری کرد. ما اگر به صنایع یارانه ندهیم نمیتوانیم در دنیا با تولیدکنندههای دیگر رقابت کنیم. کارخانههای مشابه ذوبآهن در دنیا با یکپنجم نیروی انسانی کار میکنند ضمن اینکه به دلیل تحریمها امکان آن را نداریم تا ماشینآلات نو خریداری کنیم. وقتی رشد اقتصاد کشور چند سال است در حد صفر و زیر صفر است پولی وجود ندارد تا برای توسعه هزینه شود.