صتعت حمل و نقل آنلاین: در همه کشورها بانکها نقش بسزایی در تامین منابع مالی و ارائه خدمات مالی دارند. از این رو همواره کارایی بانکها یکی از مهمترین موضوعاتی است که توجه زیادي را به خود مبذول داشته است. بانکها روي این موضوع که چگونه میتوانند هزینههاي اداري را کاهش دهند، چگونه میتوانند ترکیب گستردهاي از خدمات را ارائه دهند و یا اینکه چگونه توان خود را براي رقابت با بانکهاي داخلی و بینالمللی و سایر نهادهای مالی و اعتباری تقویت کنند متمرکز میکنند. در همین حال از مدتها پیش بحث توانمندسازی و ارتقای کمی و کیفی سیستم بانکی مطرح بوده و در زمانهای مختلف دولتها و نهادهای قانونی این مساله را دنبال کردهاند. در همین خصوص با توجه به مشکلاتی که موسسات ملی و اعتباری به بار آورده و علاوه بر دامن زدن به جو بیاعتمادی نهادهای مالی، نقدینگی سرسامآوری را به اقتصاد نحیف کشور تحمیل کردند، اصلاح ساختار نظام بانکی با محوریت ادغام بانکهای وابسته به نهادها و ارگانهای نظامی در دستورکار قرار گرفت.
یکی از آثار ادغام در صنعت بانکداری، آمایش و بازآفرینی مجدد بانک جدید از حیث ساختار مالی، عملیاتی و سرمایههای انسانی پیشبینی و تعریف شد. بیتردید این موضوع با عملیاتی شدن اصولی و صحیح در خصوص مهندسی مجدد رویهها و فرآیندهای بانک جدید نیز مصداق خواهد داشت.
برای بررسی میزان موفقیت این ادغام و ملاحظات مربوط به مدیریت ادغام بانکها، باید نخست به اهداف پیشبینی شده از این اقدام برگردیم که به نظر میرسد تا حد زیادی به کاهش هزینههای عملیاتی نظام بانکی، بهبود شاخصهای مبنایی عملیات بانکی نظیر کفایت سرمایه، افزایش انضباط مالی، تعدیل بهای تمام شده تامین مالی، افزایش ظرفیت وامدهی، کاهش شعب مازاد، مدیریت توان خلق پول بانکها و تقویت چتر نظارتی بانک مرکزی مربوط باشد.
به نظر میرسد ایجاد همکاریهای مالی و همکاری عملیاتی در اثر ادغام، موجب بهبود کارآیی و افزایش سودآوری میشود. ادغام بانکها از طریق به اشتراک گذاشتن هزینهها یکی از روشهای افزایش سودآوری و کاهش هزینهها و ایجاد مکانیزمی برای بالا بردن توان بانکها است.
برای بررسی و واکاوی بیشتر این موضوع کلان اقتصادی با دکتر عباسعلی حقانینسب، کارشناس ارشد بانکی و رییس هیات مدیره شرکت سبدگردان هدف به گفتوگو نشستهایم.
*آیا ادغام بانکها و نهادهای مالی نمونه قبلی داشته و با تصمیم فعلی اشکالات گذشته برطرف میشود یا خیر؟
بحث ادغام بانکها را در اول انقلاب هم داشتیم؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مفهوم «بانکداری اسلامی» به میان آمد و در حقیقت این بحث ادغام و یکسان کردن سیستم بانکی از همان روزها کلید خورد. برخی بانکها به همراه سهامدارانشان در فرآیند ملی شدن قرار گرفتند چون خصوصی بودند. فرآیند ملی شدن (دولتی شدن) به این دلیل بود که شیوه کاری و مدل فعالیتشان با ایدئولوژی جدید تطبیق نداشت.
در مورد اشکالات و معایب هم باید بگویم ایراداتی وارد بود ولی نه تنها رفع نشد بلکه اشکالات جدیدی هم اضافه شد. در ادغامهای جدید به لحاظ ساختاری نیمنگاهی شده ولی روش و منش تغییری نکرده است.
*در دل یک اقتصاد بسته و متکی به درآمدهای نفتی ادغام این بانکها چقدر مفید است؟
ببینید، از ابتدا این روش بانکداریمان بوده که اشکال داشته و دارد که با ادغام و تفکیک و تعدیل و… هم از بین نرفته! در دنیا دو نوع بانک و دو سیستم بانکداری وجود دارد؛ یکی «بانکهای سرمایهگذار» و دیگری بانکهای «تجاری و اعتباری». بانکهای سرمایهگذار زیر نظر بانک مرکزی نیستند و در چرخه نقدینگی اقتصاد و نقدینگی سیستم متبوعشان قرار ندارند. این گروه از بانکها حوزه فعالیتشان بورس و بازار سرمایه است و به تامین سرمایه و بودجه مورد نیاز بنگاهها و نهادهای اقتصادی سرگرم هستند. بانکهای تجاری موسساتی هستند که تحت نظارت بانک مرکزی کشورشان هستند و در چرخه نقدینگی و خلق پول فعالیت میکنند. این دو دسته به دو دلیل نوع عملکردشان تفکیک شده و متفاوت از هم کار میکنند؛ 1- بانک سرمایهگذار که کار بنگاهداری میکند که اگر با بانک تجاری ادغام شود کارکردش در یک تضاد منافع قرار میگیرد. 2- بانک تجاری که خلق نقدینگی کرده و از طریق ابزارهای مالی و پولی کسب سود میکند.
به نظر میرسد دسته اول بانکها (سرمایهگذار) بیشتر با مفهوم بانکداری اسلامی مطابقت داشته ولی در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و نظام بانکداری ما شکل تجاری و اعتباری به خود گرفت.
اگر به هر دلیلی تضاد در رفتار، عملکرد و کارکرد با منافع بانکها تداخل ایجاد کند حاصلی جز رکود و کساد نخواهد داشت. وقتی بنگاهداری پرسود است و بانکی که به شکل غیراصولی وظایف سرمایهگذاری و تامین سرمایه را انجام میدهد انسداد نقدینگی به وجود میآید.
این را هم اضافه کنم که موقعی که ادغام بانکها صورت گرفت فعالیتهای سرمایهگذاری (سرمایهمحور) از دل بانک تجاری بیرون نیامد؛ متاسفانه الان هم همین است. بانکهای ما که از لحاظ فرم و ساختار تجاری هستند به هیچ عنوان نباید بنگاهداری کنند چون فعالیتشان موجب میشود که به نقدینگی غیرمولد دامن زده شود. نقدینگی غیرمولد هم تا حدی قابل تحمل است؛ اگر از حد خودش بگذرد تبعات جبران ناپذیری به همراه دارد.
*پس در شرایط فعلی نیاز چندانی به بانکهای تجاری نداریم؟
خیر؛ با دیدگاه تامین سرمایه برای بنگاهها زیاد احتیاج نداریم. به نظرم بیشتر از 6 – 5 بانک تجاری ضرورت ندارد. در جهان هم این قبیل بانکها زیاد نیستند ولی بانک سرمایهگذار زیاد است که بیشتر در قالب تامین سرمایه (سبدگردان) فعالیت میکنند.
متاسفانه در ایران به مردم و فعالان اقتصادی آدرس غلط میدهند؛ بانک سرمایهگذار بنگاهداری میکند ولی در کشور ما بانک تجاری در نبود بانک تامین کننده سرمایه سوءاستفاده کرده ملک میخرد، زمین میخرد، سهام میخرد در حالی که این وظیفه بانک سرمایهگذاری است. در ایران هم که مطلقا بانک سرمایهگذار نداریم. ضمنا از این نکته هم نباید غافل شد که اسکناس چاپ شده (پول بدون پشتوانه) غیرمولد است و ضریب نقدینگی فزاینده را به شدت افزایش میدهد و اگر برای مقابله با آن تدبیری اندیشیده نشود به مرحله خطرناکی میرسد که نرخ بالای تورم یکی از تبعات آن است. در حال حاضر کشورهای منطقه خاورمیانه مثل ترکیه و حتی افغانستان توانستهاند که رشد نقدینگی و بهالتبع آن نرخ تورم اقتصادشان را کنترل کنند ولی ما هنوز دچار شک و تردید هستیم.
در ایران به بانک تجاری میگویند بانک! و این اشتباه بسیار بزرگی است که مرتکب شدهایم. حیف که به بانک سرمایهگذاری اجازه فعالیت ندادند. ولی روند معکوس را طی کردیم. باید به نکته توجه داشت که هر چقدر تعداد بانکهای تجاری کمتر باشد ارایه خدمات به مردم با استفاده از ابزارها و شیوههای مدرن بانکداری بهتر و مفیدتر اعمال و اجرا میشود ضمن آنکه از جنگ بین بانکی برای اعطای سود بیشتر هم کمتر میشود. فرض کنید نرخ سود 5 درصد اعلام شده؛ بانک A دولتی و B خصوصی هم حضور دارند. در این حالت چون نرخ سود برای خصوصیها و دولتیها مساوی است طرفین برای جذب نقدینگی به روشهایی روی میآورند که از آن به عنوان دور زدن قانون تعبیر میشود. جنگ نرخها از اینجا شروع میشود؛ بانک B تازه تاسیس به بهانه خصوصی بودن تسهیلاتی در نظر میگیرد و نرخ را سود را بالاتر میبرد به خاطر اینکه سپرده بیشتری جذب کند. در این وضعیت پولی از سیستم بانکی خارج نمیشود بلکه از شعبهای به شعبه دیگر منتقل میشود. و این چرخه ادامه پیدا میکند که یک دفعه میبینید سود به بالای 30 درصد رسیده! نقدینگی بین بانکها – با هر عنوانی که دارند – گردش میکند بدون اینکه مولد، اشتغالزا و موثر باشد.
*پس با این حساب ادغام بانکها چندان راهگشا نخواهد بود؟
همان طور که گفتم اگر تغییری در روشها و منشها صورت نگیرد و در روی همان پاشنه سابق بچرخد، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. البته اگر روشها اصلاح شود، میتواند مفید باشد. البته همین اقدام هم گام بلندی است که برداشته شده؛ ما تاریخچه بانکها را مطالعه کردیم و دیدیم که عمده مشکلات نظام بانکداری ما مربوط به خصوصیها و شبهدولتیهاست. همین بانکهای خصوصی و وابسته به نهادها و ارگانهای خاص باعث شدند که دولتیها هم نرخ سود و تسهیلات را بالاتر ببرند. برای جذب نقدینگی و کسب سود و منفعت جنگ نرخ برپا کردند و بانکهای تجاری خصوصی ایجاد شد! در اینجا باز هم آدرس غلط دادند و به این وضعیت نابسامان دامن زدند. پولهای مردم را به سمت سوداگری هدایت کردند و تا توانستند به خرید ملک و ساخت و ساز و مگاپروژه دست زدند. همین شلوغیها و حوادث اخیر را ببینید؛ چرا مردم به بانکها حمله کردند؟ چون منشا افزایش قیمت بانک و سیستم بانکی ما بوده. 60 درصد قیمتهای فعلی و گرانیها به خاطر همان نقدینگی افسار گسیختهای است که بانکها در این 50 – 40 سال اخیر به جامعه تحمیل کردهاند. خلق پول غیرمولد موجب بالا رفتن نرخ ارز شده و افزایش نرخ ارز گرانی کالاها و خدمات را به همراه دارد. افزایش نرخ بنزین در بازارهای جهانی چیزی بین 40 تا 47 سنت بود؛ اگر تورم نداشتیم و قیمت ارز در محدوده 3600 تومان میماند، بهای بنزین همان 1000 تومان باقی مانده بود!
*بنا بر گفته شما اگر فرآیند ادغام با حساب و کتاب انجام شود، نتیجه خواهد داشت؟
بله، اگر واقعا به قصد اصلاح باشد، میتواند نتیجه هم داشته باشد. ادغام بانکهای ذکر شده کمترین مزیتش این است که از تعداد شعب کم میکند. در یک خیابان که نمیشود 10 شعبه داشت! ضمن اینکه هزینههای جاری بانکها کاهش پیدا کرده و نظارت هم بیشتر خواهد شد. وقتی 6 بانک به یک بانک تبدیل شوند قطعا سوءمدیریتها هم کمتر میشود.
*در آخر چاره کار را در چه میبینید؟
باید نظام بانک محور به سرمایه محور تبدیل شود؛ جای سرمایه هم در بورس و بازار سرمایه است. تامین سرمایه و هزینه در گردش بنگاههای تولیدی باید به وسیله بازار بورس انجام شود نه بانکهای تجاری که دست به سوداگری میزنند. 40 سال پیش به جای اینکه جلوی بانکها را بگیریم و کنترلشان کنیم، بورس را بستیم و محدودش کردیم؛ میگفتند بورس قمارخانه است! باید نهادهای اصلی و اثرگذار را گسترش بدهیم. اقتصاد مبتنی بر بازار یعنی شراکت در سود و زیان. اگر به این موارد عمل کنیم قطعا شرایط رو به بهبود خواهد رفت.