اول درآمد بعد هزینه
دکتر فریبرز رئیسدانا
صنعت حمل و نقل آنلاین: لایحه بودجه ی سال 1399 تقریباً بینظیرترین بودجه ایران در دورهای که من پیگیری میکنم، یعنی از سال 1340 تاکنون. چرا؟ به دلایل زیر:
- این بودجه با هزینههای چسبنده (مانند حقوق و دستمزد کارکنان دولتی) روبهرو است که احتمال کمشدن رقم اسمی آنها تقریباً صفر و احتمال افزایششان (هر چند نه بهقدری که برای جبران تورم و مقابله با محرومیت اکثریت بسیار بالای کارکنان کافی باشد) زیاد است.
- در مقابل فشار هزینهها، چشمانداز درآمدها تیره و تار است. در بودجه عمومی داریم (ارقام به تریلیون تومان):
کل درآمدهای دولت: 564
- مالیاتها: 195
- درآمد نفتی: 48
- فروش اموال: 50
- فروش اوراق مالی: 80
- برداشت از صندوق توسعه ملی: 30
- واگذاری شرکتهای دولتی: 11
- سایر: 70
کل درآمدهای عیدی: 485
- درآمدهای اختصاصی: 79
یادآور میشوم که وقتی از بودجه عمومی صحبت میشود، معمولاً ردیف 7 را در نظر نمیگیرند و بنابراین بهجای 564 از رقم 485 تریلیون تومان یاد میشود. درآمدهای اختصاصی درآمدهای فروش خدمات توسط دستگاههای دولتی است.
- در میان این ارقام، امکان افزایش مالیاتها محدود است زیرا از یکسو فشار بر مالیاتها بر دوش طبقه متوسط میانی و پایینی و کارکنان و کارگران و لایههای محروم به حد نزدیک به انفجار رسیده است (چیزی که دولت فعلاً از آن پرهیز میکند. با مقایسه این رقم با رقم مالیات در سالهای گذشته و با توجه به رکود بسیار شدید و افت 9درصدی تولید ناخالص داخلی در سال 1398 و چشماندازی کماکان تیره در سال 1397 نمیتوان به افزایش درآمد دولت از محل مالیاتها امیدی داشت.
- چنانکه میدانیم تحقق درآمد نفتی در شرایط فشار حداکثری و تحریمهای نوع ترامپی که اقتصاد و زندگی مردم را در منگنه فشار شکننده قرار داده است، در همین حد 48 میلیارد دلار نیز تردیدآمیز است، ضمن آنکه امکان کاهش بهای نفت نیز وجود دارد. وضع ایران در بازار جهانی نفت متزلزل است و کشورهای اروپایی در صدد حل این مشکل بهطور قاطعی نیستند، زیرا نمیخواهند مورد غضب قدرت اصلی و شبهانحصاری اقتصاد آمریکا قرار گیرند. سلطه آمریکا سایه خود را بر واحدهای اقتصادی اروپایی افکنده است. فروش چین با دشواری و در آسیای شرقی با ناممکنی روبهرو است.
- برداشت بیشتر از محل صندوق توسعه ملی ناممکن است، زیرا این منبع (که اطلاع دقیق و زیادی هم از موجودی آن نداریم) خود در حال خشکیدن است.
- فروش اموال و واگذاری شرکتهای دولتی (یا همان خصوصیسازیها) که اساساً موجب فساد، ریخت و پاش فشار بر دستمزد و اشتغال شده است از مدتها پیش آثار منفی خود را دستکم در واحدهای زیادی، نشان داده است. این آثار منجر به بروز اعتراضها و کنشهای کارگری تشنجزا بوده است. این واگذاریها نه از روی خرد اقتصادی ـ حتی اقتصاد با نظم بازاری و مقررات نظارتی ـ بلکه در راستای سیاستهای نولیبرالی تعدیل ساختاری و انگیزه طبقاتی بوده و زیانهایی به بار آوردهاند و زیانرسانیهای بیشتری نیز در پی دارند. حتی اگر این دولت، به دلیل دلبستگی نولیبرالی، به این نتایج خسارتبار توجهی نداشته باشد ـ که ندارد ـ میماند اینکه امکان عملی واگذاری کم است، زیرا بخش خصوصی بهویژه در شرایط پرمخاطره فعلی جز با «مفتخوری» وارد معرکه نمیشود.
- فروش اوراق مالی به معنای استقراض است. به نظر نمیرسد با اعتماد عمومی سطح پایین فعلی و توان اقتصادی محدود واحدها، که این خودش معمولاً به آنها تحمیل میشود، تا به میزان بخشی از مطالباتشان از دولت آن را دریافت کنند، اینگونه استقراض قابل افزایش باشد.
- در اینجا به بحث اجزای «سایر درآمدها» فعلاً نمیپردازم زیرا در این مرحله از بحث تعیینکنندگی زیادی ندارد.
- تا آنجا که به هزینهها مربوط میشود، داریم (ارقام به تریلیون تومان):
کل هزینهها: 564
- جبران خدمات کارکنان: 113
- کالاها و خدمات: 26
- رفاه اجتماعی: 131
- تملک داراییهای سرمایهای: 70 (این رقم میتواند بهعنوان هزینههای عمرانی تلقی شود)
- تملک داراییهای مالی: 47 (یا بازپرداخت بدهیها)
- سایر: 177
این هزینهها، به جز بند 6 (سایر) در واقع عمدتاً حداقلی هستند (مثلاً حقوق و مزایای پرداختشدنی به کارکنان یا هزینههای عمرانی که در حال اجرا و متعهد شدهاند و اجزای آن).
اگر به ریز هزینهها دقت کنیم، میبینیم که هزینههای عمرانی منعکسشده در بودجه دستگاههای سیاستگذار کاهش یافتهاند. در این بودجه معادل 5/12درصد (کل هزینهها است) اگر در هزینههای عمرانی یا جاری افزایشی نسبت به عملکرد سال 1397 میبینیم، این افزایش معمولاً بهطور متوسط 10درصد و حداکثر 35درصد است. در همین حال نرخ تورم در سال 1398 نسبت به سال 1397 در حدود 45درصد (برآورد) بوده است و در سال 1399 نسبت به سال 1398 بیش از 60 درصد پیشبینی میشود. بنابراین اگر اقلام هزینه در بودجه سال 1399 به بیش از دو برابر هم میرسید در واقع این بودجه «درجا» (یا ساکن) بوده است. برای اینکه بودجه «گشاینده» (یا انبساطی) باشد، باید ارقام به بالاتر از 120درصد رشد میکردند. بودجه حاضر از این حیث «بندامیزه» (یا انقباضی) از نوع ناگزیر و تورمی است.
- در میان ارقام هزینه بندهای 3 و 6 ارقامی وجود دارند که کاملاً قابلیت کاهش یا حتی حذف شدن داشتهاند، اما به این ضرورت اصلاً توجهی نشده است. این اقلام شامل سهم مؤسسات، واحدهای خدماتی، بنیادها و ردیفهای ایدئولوژیک، نظارتی و امنیتی میشوند. بودجههای دفاعی و امنیتی نسبت به عملکرد بودجه سال 1397 افزایش زیاد نسبت به بودجه مصوب 1398 یا بدون تغییر مانده یا اندکی کاهش داشتهاند.
- بودجه امور اقتصادی، هم در بخش هزینهای (شامل یارانهها) و هم در بخش تملک داراییهای سرمایهای (عمرانی) نسبت به عملکرد بودجه سال 1397، افزایشهای زیادی را نشان میدهند (به ترتیب 130 و 70 درصد). فصل حملونقل که زیر بخش امور اقتصادی است نیز افزایش 70 درصدی و 50 درصدی داشتهاند. همه اینها در مقایسه با نرخ تورم تقریباً بودجه را از درجا زدن بیرون نمیآورند و نقش توسعهای (رفاه و عدالت) نیز ندارند. بیشترین رشد بودجه در امور اقتصادی مربوط به بودجه عمرانی بخش ارتباطات و فنآوری است که به نظر میرسد برای جنبههای امنیتی، درآمدزایی و ارتباط بینالمللی طرف توجه بوده است.
- در مجموع در این لایحه بودجه عمومی چنانکه گفتم بیاحتساب و درآمدهای اختصاصی به رقم 485 هزار میلیارد تومان میرسد، معادل 80هزار میلیارد تومان از محل فروش اوراق مالی در نظر گرفته شده است که به منزله کسری بودجه محاسباتی است و به 5/16درصد بالغ میشود. بنا به پیشبینی من، این رقم براساس نشانههای رکود و نارسایی درآمدهای نفتی ناشی از تحریم، بسیار کمتر از رقم واقعی خواهد بود. برای سال 1398 کسری بودجه بین 25 تا 50درصد برآورد شده است. فشارهای کمی درآمد در سال 1399 ادامه خواهند یافت.
- دولت کسری بودجه خود را بیشتر از طریق استقراض از بانکهای تجاری (و سعی در پرهیز از استقراض مستقیم از بانک مرکزی) جبران میکند. این روش بهمنزله افزایش نقدینگی است، زیرا این بانکها بهنوبه خود ناگزیر به استقراض از بانک مرکزی (و افزایش بدهی خود به این بانک) میشوند. این جریان بهمنزله افزایش پول در جریان است زیرا مطالبات بانک مرکزی در واقع در دورههای داراییهای این بانک است که خود پایه اصلی ایجاد پول (اسکناس و اعتباری) است. به این ترتیب با افزایش نقدینگی و در غیاب تولید واردات فشارهای تورمی در راه خواهند بود.
- به دلیل پایین بودن هزینههای عمرانی ـ و البته انواع سرمایهگذاریهای تولیدی ـ رکود و بیکاری نیز در انتظار اقتصاد خواهد بود. بدینسان شرایط برای ادامه و تشدید «فروبستگی تورمی» احتمال کاملاً بالایی دارد.
با سیاستهای عادی نمیتوان به اصلاح اساسی در این بودجه اقدام کرد و زمانی نیز برای آن باقی نمانده است. اصلیترین راه برای تأمین کسری و سرمایهگذاری اشتغالزا و روشنکننده موتور رشد ـ هر چند آرام ـ عبارت از مالیاتگیری از ثروتها و درآمدها و داراییهای کلان، بادآورده، رانتی ـ نامولد ـ حتی کم مولد ـ و احتکاری است. حذف یا کاهش جدی هزینه نهایی که جنبه ایدئولوژیک و به اصطلاح ارزش دارند، اما تأثیری در چابکسازی اقتصاد ندارند راهحل دیگر است. راهحل سوم، از نظر من، عبارت است از برداشت از محل درآمد و دارایی مؤسساتی است که نیمهدولتی نیمهخصوصی بهشمار میآیند ـ و نه فقط آن خصولتیهای مورد نظر دولت، که در واقع نشانگذاری آنها بیشتر با معیار جناحبندی و تقابل و رقابت انحصاری صورت گرفته است. این مؤسسات که به ظاهر مالیات نیز میپردازند در واقع تحت حسابرسی کامل و جامع ملی نیستند و ضروری است که درآمدشان شفاف و مالیاتگیری از آنها شفافتر و قانونمندتر باشد. لازم است دارایی و درآمد این مؤسسات به منابع عمومی وصل شود و در خدمت توسعه اجتماعی و اقتصادی همگانی قرار گیرد.
هر سه این راهحلها، از طریق زندهکردن نظام برنامهریزی و بودجهبندی نوین، سالم نظارت شده پویا و سیستمی میسر است. با این وصف، حتی این شرایط که پیشزمینه اساسی توسعه و پایداری اقتصادی بهشمار میآیند، باید امنیت و ثبات در کسب درآمدهای خارجی (بهخصوص از محل نفت) برقرار باشد. قرار نیست و تجویز نمیکنم که این ثبات با وابستگی و حذف استقلال ملی فراهم شود ـ که البته برقرار هم نمیشود ـ مگر در ظاهر. برعکس اقتصاد و جامعه دموکراتیک و عادلانه میتواند استقلال دوجانبه پایدار را تضمین و آن نیز مایه ایجاد و گسترش منابع دیگری برای ارزشزایی شود. منابع درآمدی نمیتوانند مقولهای جدا از نظام هزینهها باشند. این دو جنبه، وابستگی متقابل به یکدیگر دارند. چنانکه نمیتوان در جامعه (و اقتصاد اجتماعی) نظام تولید را از نظام توزیع جدا و حتی آن را مقدم دانست. تولید با منابعی که در اختیار نیروی کار قرار میگیرد، انجام میشود. این منابع خودشان حاصل چگونگی توزیع اجتماعیاند و اثرگذاری و کارآمدیشان برای توسعه پایدار و بادوام بستگی به این چگونگی توزیع دارد. شکلی از توزیع میتواند رشد ناموزون با ارقام خیرهکنندهای را به دست دهند که شکاف اجتماعی را تشدید میکند، اما شکل دیگری نیز میتواند رشد متعادل، پایدار و عادلانه را موجب شود. انتخاب ممکن است با اراده مردم آزاد و با امکان حضور دگراندیشان باشد یا با انحصارگرایی محافظکارانه نولیبرالیستی. همچنین است وضع در مورد بودجه. درآمدها در بودجه میتوانند هم بر هزینهها اثر بگذارند و هم از ساختار هزینهها اثر بگیرند. بودجهای که سمت و سوی خود را با نظام بازارگرای افراطی و ادامه برتری بخش روی انحصاری ویژهای را اقتصاد تعیین میکند در کسب درآمد نیز از همین برتریطلبی تبعیت میکند و وقتی هزینهها را مشخص میکند عملاً بر ادامه آن برتریها تأکید میکند. بودجه سال 1399 ایران بر حفظ ساختار مالکیتها و انحصارها و توزیع و برتریخواهیهای پیشین تأکید دارد و نمیتواند و نمیخواهد به سراغ بخشی از منابع درآمدزا برود که در اختیار مؤسسات و لایهها و گروهها و افراد خاص است و هزینههایی را جابهجا کند که با روح حاکم قدرت اقتصادی و سیاسی نمیخواند. چنین بودجهای در این مرحله خطیر اقتصاد، از فروبستگی نمیکاهد، تورمزا میماند، رشد عادلانه و با ثبات را به همراه نمیآورد و برعکس به سمت عدم تعادل دیگری راه مییابد.