صنعت حمل و نقل آنلاین: تا همین چهار پنج سال پیش اگر کسی صحبت از لزوم بازگشت به محلیسازی و قطع وابستگی به کشورهای خارجی در چرخه تولید، ولو به قیمت تمام شده بالاتر میکرد، مورد حمله اکثر کارشناسان اقتصادی قرار میگرفت و هر موضعی که از آن بوی پروتکسیونیسم یا حمایتگرایی به مشام میرسید، تاب عرضاندام در برابر منطق گلوبالیزاسیون یا جهانیسازی را نداشت.
منطقی که در اساسنامه بازار واحد اروپا با تضمین «چهار آزادی» بهعنوان یک الگو به جهانیان معرفی شد: تردد آزاد کالا، خدمات، سرمایه و اشخاص.
اولین شوک مهم به گفتمان جهانیسازی را هواداران برگزیت در بریتانیا رقم زدند و بلافاصله پیروزی آنها در رفراندوم مورد استقبال یکی از نامزدهای ریاستجمهوری آمریکا قرار گرفت که به نمایندگی از کاپیتالیسم صنعتی ـ بومی به مصاف نامزدهای مورد اعتماد کاپیتالیسم مالی ـ بانکی ـ جهانی از هر دو جریان جمهوریخواه و دموکرات رفته بود.
با پیروزی دونالد ترامپ، آنتیگلوبالیستها صاحب یک مُبَلِغ در عالیترین مقام اجرایی بزرگترین اقتصاد جهان شدند که سرسختانه باورهای غالب در نظم اقتصادی جهان را به چالش میطلبید، از اهمیت وجودی مرزها سخن میگفت و از مدل همهگیر مدیریتی اپل یعنی نگهداشتن بخشهای تحقیق و توسعه و بازاریابی در آمریکا و انتقال تولید صنعتی به چین شاکی بود.
حالا احزاب سیاسی ملیگرای اروپا میتوانستند خودشان را در مسیر بادی قرار دهند که پشت بادبان کشتی برگزیت و ترامپ وزیدن گرفته بود. بدین ترتیب ویکتور اربان (مجارستان)، ماتئو سالوینی (ایتالیا)، مارین لوپن (فرانسه) یا یاروسلاو کاژینسکی (لهستان) با توصیههای استیو بَنِن معمار کارزار انتخاباتی ترامپ، اتحاد جدیدی را در تقابل با حاکمیت و ارزشهای مورد تاکید بروکسل تشکیل دادند.
رفته رفته جنگ اقتصادی ترامپ علیه چین به موازات مقابله با پیشرفتهای تکنولوژیک این «دشمن» در حوزه 5G و هوش مصنوعی، حتی در بین دموکراتها هم موجه قلمداد شد، بهطوریکه برخی از موافقت ایالات متحده آمریکا با صدور مجوز ورود چین به سازمان تجارت جهانی در سال 2001 بهعنوان یک اشتباه فاحش استراتژیک یاد کردند.
اتحادیه اروپا هنوز از بحران مالی یونان و انباشت بدهی جنوبیها (اسپانیا، ایتالیا، پرتغال و…) بیرون نیامده بود که خودش را همزمان درگیر حل مشکلات مربوط به خروج بریتانیا، اولتیماتوم ترامپ برای جبران کسری تراز تجاری و اوجگیری جریانهای پوپولیست میدید که خواهان برقراری دوباره مرزها و جلوگیری از ورود مهاجران بودند.
خلاصه در یک چنین فضایی که جهانیسازی بعد از چندین دهه یکهتازی و اعتماد به نفس علایمی از لکنت زبان بروز میداد، نام کووید 19 وارد دایرهالمعارف جهانی شد.
جهانیسازی نظمی بر اساس تولید فرگمانته یا تکهای برقرار کرده است که در آن هر قطعه از یک دستگاه میتواند در کشوری متفاوت تولید شود. در این سیستم اگر یک قطعه از کالای 500 قطعهای به موقع نرسد، در یک رابطه خطی، تمام سطوح تولید زیر سوال میروند. بهخصوص با آنچه که به تولید Just in Time یا سر ـ وقتی معروف است و بر تولید اقلام در زمان نیاز و نه زودتر و نه دیرتر و بدون نیاز به انبار تأکید دارد.
با تعطیلی یک کارخانه در چین، کارخانجات غربی نیز که یکی از قطعات مورد نیاز خود را از آن کارخانه تامین میکنند، مجبور به تعطیلی میشوند و دیگر تامینکنندگان هم به همین ترتیب و اینچنین خسارت وارده متوجه کل اقتصاد محلی میشود.
با ظهور اپیدمی کرونا، بازارهای سهام با سقوطی چشمگیر مواجه شده و با ثبت رکوردهای تاریخی نشان دادند وقتی چین این آتلیه تولیدی جهان، عطسه میکند دنیا به سرفه میافتد.
در روزهای ابتدایی شیوع اپیدمی، ویلبر راس، وزیر بازرگانی آمریکا در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد: «فکر میکنم این امر به تسریع بازگشت شغلها به آمریکای شمالی کمک خواهد کرد.» اگرچه این حرف در شرایط دراماتیک چین، از سوی ناظران، غیرانسانی تلقی و مورد حمله واقع شد، ولی از آنجایی که گوینده از ژنرالهای آنتیگلوبالیست ترامپ بود، شگفتی خاصی ایجاد نکرد. حتی جمله «این همه اصرار کردیم که مرز چیز خوبی است ولی به گوش شما نرفت» از ماتئو سالوینی بعد از اعلام شمار مبتلایان و تلفات ویروس در ایتالیا هم به استفاده ایدئولوژیک از وضعیت بحرانی به شیوه پوپولیستی تعبیر شد، اما وقتی در تاریخ 25 فوریه، برونو لومر، وزیر دارایی فرانسه و مدافع قدیمی نظم گلوبال با بهکار بردن اصطلاحی انگلیسی از کرونا بهعنوان «game changer» یا عاملی که قواعد بازی را عوض میکند نام برد و خواهان محلی کردن تعدادی از فعالیتها و استقلال در تعدادی از چرخههای تولید شد، همه فهمیدند که جهانیسازی به سبک گذشته با بحران مشروعیت روبهرو است.