نگاه کن؛ تو، هیچ پیش نرفتی؛ تو، فرو رفتی

 

امسال، عید، واحه‌ای است در لحظه. سالی‌ که گذشت، چندان خوش نبود؛ و سالی که می‌آید تصویری دلبرانه ندارد. حاکمیت می‌کوشد ثابت کند دستاوردهایی سترگ و یا ظرفیت‌هایی شگرف دارد؛ اما، گویی در ناخودآگاه مردمان، تنها، یک جمله تکرار می‌شود: «نگاه کن؛ تو، هیچ پیش نرفتی؛ تو، فرو رفتی».

شکاف میان ما و واقعیت، از نگاه تاریخی و بی‌تفاوتی نسبت به روابط بین الملل ناشی می‌شود. رویکرد ما، همواره، به پیروزی انقلاب در سال 1357، تاریخی بوده است؛ به درستی و نادرستی، یا ناگزیری و گریز از انتخاب خود می‌اندیشیم، بی‌آن‌که تغییر معادلات قدرت را در چهل سال گذشته مرور کنیم. در زمان پیروزی انقلاب، ایران، جمعیتی بیش از سی و سه میلیون نفر داشت؛ ظرفیت اسمی تولید نفت شش میلیون بشکه و حجم تولید جهانی نفت شصت و شش میلیون بشکه بود. اگر ارزش دلار را در سال 2010 مبنا قرار دهیم، هر بشکه نفت در سال 1357، صد دلار، ارزش گذاری می‌شود. این، بدان معناست که ایران می‌توانست در معادلات جهانی، بر سهم نه درصدی خود از بازار نفت و درآمد سرشارش از این بازار تکیه کند. واقع امر نیز چنین بود. بحران گروگان‌گیری، می‌توانست بسیار مهیب باشد؛ اما فاجعه‌ای رخ نداد. تحریم‌های ایالات متحده، در آن دوره‌ی تاریخی، ایران را به انزوا نکشید؛ و این، از جایگاه ایران، در بازار جهانی نفت ناشی می‌شد. امروز، جمعیت از مرز هشتاد میلیون نفر گذشته است. میزان تولید نفت ایران در روندی کاهشی به کمتر از دو میلیون و هشتصد هزار بشکه و حجم تولید جهانی نفت به هشتاد و هشت میلیون بشکه در روز رسیده است. بدین ترتیب، سهم ما، در طول چهل سال، از نه درصد به حدود سه درصد، کاهش یافت؛ و بهای نفت نیز در محدوده‌ی پنجاه دلار در هر بشکه بازی می‌کند. ما، آشکارا، وزن خود را از دست داده‌ایم. بنابراین، چندان دور از ذهن نیست که در فصل بادهای موسمی روابط بین‌الملل، ایالات متحده، توانی بیشتر برای لرزاندن ایران، از خود بروز دهد.

ذهنیت ما، چه در میان فرمانروایان و چه در میان فرمانبران، اما، بر همان ساختار قدرتی در روابط بین‌الملل استوار است که سال‌ها پیش از میان رفت. دولت، بر آن است تا از ایران، چهره‌ی قدرتی دست کم منطقه‌ای ارائه دهد؛ مردم نیز خود را طلبکار دولتی ثروتمند می‌دانند که می‌‌بایست توضیح دهد با درآمدهای خود چه کرده است؛ کسی سبوی شکسته و پیمانه‌ی ریخته را باور نمی‌کند. به همین دلیل است که انتظار ما از ساز و کار مالی اتحادیه‌ی اروپا نیز، در خوف و رجایی بی حاصل دست و پا می زند. این امر اهمیت چندانی ندارد که آیا اروپا به چیزی بیش از معاملات غذا و دارو تن می‌دهد یا خیر؛ مساله‌ی اساسی آن است که درآمد نفتی ایران، چه مقدار برای دولت توان خرید ایجاد می کند. به دیگر سخن، اگر فرض را بر آن بگذاریم که اروپا، آزادانه، از هر معامله‌ای با ایران استقبال می‌کند، باز این سوال بی‌پاسخ می‌ماند: آیا درآمدهای نفتی، امکانی بیش از خرید غذا و دارو را شامل می‌شوند؟ در چارچوب چنین تحلیلی، می‌توان مدعی بود، شلاق‌های سنگین بر پیکره‌ی اقتصادی ایران، دیگر، چندان، به توطئه نیازمند نیستند؛ حضور ما، بر شانه‌های اقتصاد جهانی سنگینی نمی‌کند. این کشتی‌گیر پیر، گیرم جوانمردتر و میدان دیده‌تر، با حریفانی وزین‌تر دست به گریبان است؛ و به تدریج آرزوی پیروزی را با رویای شکستی حماسی معامله می‌کند.

تازه‌های کسب و کار