صنعت حمل و نقل آنلاین: بیش از صد سال از تصویب نخستین قانونی میگذرد که نهاد «مقاطعهکاری» و یا «پیمانکاری» را در ادبیات حقوقی ایران وارد کرد. با اینحال، شکوه و عظمت پیمانکاری، بیش از هر چیز مدیون درآمدهای نفتی بادآوردهای است که ارمغان نخستین بحران نفتی بهشمار میآمد. کشورهای عربی، غرب را به واسطه حمایت از اسراییل تحریم کردند و ایران، این میان، تولیدکنندهای بزرگ بود که به تحریم تن در نداد و از افزایش شدید قیمتها سود فراوان برد. این درآمد بادآورده و رویاهای شاهنشاهی که خود را در آستانه دروازههای تمدن بزرگ میدید، سرانجام به فروپاشی انضباط مالی دهه چهل خورشیدی انجامید. بدین ترتیب، در آستانه دهه پنجاه، نظمی شایسته و درخور از هم گسست و از میان الگویی آمریکایی، سازمان برنامه و بودجه، پا به عرصه گیتی نهاد. قانون برنامه و بودجه، مصوب سال 1351، بنیانهای این سازمان را بنا نهاد و اصطلاحاتی نظیر «دستگاه اجرایی»، «طرح عمرانی»، «بودجه عمرانی»، «طرح ملی» و «شرایط عمومی پیمان»، نضج گرفت. قرار بود، دولت تعیین کند که بودجه، یعنی همان درآمد بادآورده، برای اجرای پروژههایی که تمدن بزرگ را پی میریختند، چگونه و تحت چه شرایطی واگذار شود. این شرایط «شرایط عمومی پیمان» و آن چگونگی «پیمانکاری» نامیده شد. دهه پنجاه، به نیمه نرسیده، عروق اقتصاد ایران از آن خوراک فربه گرفت، منحنی رشد توقعات بر منحنی رشد اقتصادی پیچید و در سال 1357 انقلاب شد. خُنُک آن که با انقلاب، دومین بحران نفتی، اینبار به دلیل خروج ایران از بازار تولید نفت، پدید آمد. دهه هشتاد میلادی برای تولیدکنندگان نفت، گوارا نبود و درست در زمانی که ذخایر ارزی تمام شد، بی آن که بازار دورنمایی روشن از خود نشان دهد، ایران و عراق، اسلحه را زمین گذاشتند و طولانی ترین جنگ سده بیستم به پایان رسید.
تمام فراز و نشیبهای تاریخ معاصر ایران، کوچکترین تغییری در ساختارهای مالی دولت برجای نگذاشت. سازمان برنامه و بودجه کماکان عهده دار بودجه بود و بودجه، وظیفه داشت تا درآمدهای گاه موهوم را به اجرای پروژهها تخصیص دهد. این میان شاید تنها تحول آن بود، که شعار «ما میتوانیم» عرصه پیمانکاری را درنوردید تا پیمانکاران عموما شبه دولتی، آن تمدن بزرگ را حالا با رنگ و لعابی پسا انقلابی، پایهریزی کنند. هرچند سازمان برنامه و بودجه، به دنبال ادغام با «سازمان امور اداری – استخدامی»، نام «سازمان مدیریت و برنامهریزی» را بر خود نهاد و سپس بحران انحلال و احیا را تجربه کرد. اما باز هم کمتر کسی باور داشت، مشکل در جای دیگری است: آن درآمد بادآورده، پیش فرض این دیوانسالاری عریض و طویل، برای همیشه رفته بود و ما با رویاهای بیپایانمان تنها ماندیم. دولت «پول» نداشت و «پیمانکاری» به پایان راه خود رسید.
سرانجام سازمان برنامه و بودجه به تدوین «شرایط عمومی» قراردادهای مشارکت بخش دولتی و خصوصی تن در داد. شرایطی که به عنوان راهنما منتشر شد و دستگاههای اجرایی مجاز شدند بنا بر نیاز خود تغییراتی در متن آن پدید آورند. بدین ترتیب هر سازمانی با توجه به شرایط خاص خود، نوعی خاص از قراردادهای مشارکت بخش دولتی و خصوصی را پدید آورد. قراردادهایی که میتواند در تمامی زمینههای سرمایهگذاری و از جمله هتلسازی نجاتبخش باشد.
قراردادهای مشارکت، ساختاری ساده و در عین حال عمیقا متفاوت با قراردادهای پیمانکاری دارند. این قراردادها میان
سرمایهگذار از یک طرف و دولت، به عنوان قوه حاکمه از سوی دیگر منعقد میشود. آورده دولت در این قراردادها، عبارت است از زمین و مجوزهای قانونی. در مقابل، سرمایهگذار به مسوولیت خود طرح توجیه تجاری را ارایه میدهد و با تصویب دولت سرمایهگذاریهای لازم را انجام میدهد. پس از پایان ساخت و در دوره بهرهبرداری نیز، کلیه ریسکهای تجاری، متوجه سرمایهگذار است و دولت به هیچوجه سودآوری پروژه را تضمین نمیکند. با این حال اجرای طرحهای مشارکت در ایران به دلایل متعددی ناممکن است و جز با اصلاح ساختار دیوانسالاری دولت ممکن نخواهد شد. نخستین چالش آن است که دولت، بنیان خود را براساس «دستگاههای اجرایی» بنا نهاده است. مقررات مفصل حقوق اداری توضیح میدهند، هر یک از این دستگاهها، «اجرا»ی چه بخشی از پروژهها و برنامههای دولت را بر عهده دارند و کارمندان حقوقبگیر نیز در ازای چنین اجرایی است که دستمزد خود را دریافت میکنند. با این حال، قصه قراردادهای مشارکت به کلی متفاوت است. «اجرای طرح» در قراردادهای مشارکت از حقوق و تکالیف سرمایهگذار است. بنابراین نه تنها تمامی ساختارهای اجرایی دولت، کارایی خود را در قراردادهای مشارکت از دست میدهند بلکه رقیب سرمایهگذار میشوند. از سوی دیگر، دستگاههای اجرایی، نه مالکیتی بر زمینهای دولتی دارند که بتوانند، تصرف آنها را به سرمایهگذار واگذار نمایند و نه از اقتدارات حاکمیتی برای اعطای مجوزهای دولتی برخوردارند. طنز ماجرا آن جاست که «شرایط عمومی قراردادهای مشارکت عمومی و خصوصی» برای اجرا، به «دستگاه های اجرایی» ابلاغ شده است، نهادهایی که نمیتوانند دو آورده اصلی دولت یعنی زمین و مجوزهای دولتی را تامین نمایند. از همین جهت است که معمولا دستگاههای اجرایی از سرمایهگذار میخواهند هزینه تملک زمین را در محاسبات مالی پروژه لحاظ نماید و در عین حال برای اخذ مجوزهای دولتی نیز تنها تعهد میدهند به سرمایهگذار «مساعدت» کنند. بدین ترتیب آورده دستگاههای اجرایی در قراردادهای مشارکت هیچ خواهدبود.
لازم است کمی درخصوص آوردههای دولت تامل کنیم. زمین در اقتصادهای غیرمولد، خود سرمایه است. به دیگر سخن، سرمایه گذاران برای حفظ ارزش دارایی خود در برابر حملههای تورمی، زمین میخرند. اما و در عین حال، بزرگترین زمیندار، دولت است زیرا بخش قابل توجهی از اراضی کشور «انفال» است؛ یعنی داراییهایی که به عموم مردم تعلق دارد و اداره آنها برعهده حکومت است. «انفال» کلید پیشرفت کشور است زیرا اراضی ملی و عمومی، قابل خرید و فروش نیستند و در نتیجه بازاری برای آنها وجود ندارد. بدین ترتیب ارزش معاملاتی آنها به صفر میرسد. همین ویژگی است که به دولت اجازه میدهد، در طول اجرا و بهرهبرداری از طرحهای مشارکت، تصرف این اراضی را به بخش خصوصی واگذار نماید. دومین آورده دولت، مجوزهای قانونی یا به بیانی کاربریهاست. این دولت است که میتواند تعیین کند مثلا آیا احداث کارخانه، هتل، شهربازی و حتی دانشگاه در فلان زمین مجاز هست یا خیر و زمین مذکور به شبکههای آب، برق، گاز، جاده و ارتباطات دسترسی دارد یا نه.
امکان واگذاری تصرف زمینهای عمومی و صدور مجوزهای قانونی میتواند شبکه پیچیدهای از فساد را پدید آورد. بدین ترتیب لازم است بار دیگر به عقب بازگردیم و طرح آمایش سرزمینی را مرور کنیم. طرحی که به ما نشان میدهد برای توسعه سرزمینی، چه پروژههایی و در کدام محدودههای جغرافیایی اجرا خواهد شد. تفاوت نظام پیمانکاری و مشارکت، در آن است که «پیمانکاری»، اجرای پروژههای مذکور را به «دستگاههای اجرایی» واگذار میکند و الگوی مشارکت، تعیین میکند
سرمایهگذار برای اجرای کدام پروژهها از تسهیلات برخوردار میشود. این تسهیلات، عموما جنبه غیر مالی دارند. معافیتهای مالیاتی، اعطای مجوزها، خرید تضمینی محصول، معافیتهای تامین اجتماعی و نظایر اینها، بستههای حمایتی مختلفی را در گوشه گوشه سرزمین پدید میآورند.
حال میتوانیم دریابیم قراردادهای مشارکت چگونه کار میکنند. این قراردادها، در چارچوب طرح آمایش سرزمینی، به ما این امکان را میدهند تا دریابیم اراضی عمومی با چه کاربریها و چه تسهیلاتی، در دسترس سرمایهگذاران قرار دارد. هتلها و اماکن گردشگری، اینگونه توسعه مییابند. بدین ترتیب، اگر جایی در قلب تهران یا اصفهان به دنبال انعقاد قرارداد مشارکت عمومی – خصوصی هستید راه به بیراهه بردهاید. اراضی عمومی، جایی در ماورای مرز شهرهاست. کمی بیباک باشیم. ذره ذره این سرزمین نیازمند توسعه است. از شهرها خارج شویم!