ز منجنیق فلک سنگ فتنه می ­بارد!

صنعت حمل و نقل آنلاین: بعد از حرفه ­های پزشکی کمتر رشته­ ای مانند حمل‌و‌نقل با جان آدمیزاد ارتباط و مسئولیت مستقیم دارد. توسعه­ی شگفت حمل‌و‌نقل هوایی و زمینی و دریایی از حیث مسئولیت، رفاه، ایمنی، توان جابه­جایی انسان­ها و توان حمل کالا و تجارت در درون خود و در شمار فزاینده‌ای از کشورهای جهان به هدف امنیت جانی و روحی و رفاه مسافران و کارکنان توجه ویژه می‌شود و جایگاه حقوق انسانی نیز در آن محکم­تر می­شود. جهان سرمایه­داری صنعتی پیش‌رفته، زیر فشار نظارت­های مردمی و دموکراتیک، که حاصل آگاهی از حقوق انسانی و اولویت آن است، ناگزیر به قبول هزینه­هایی در این راه شده است. این هزینه­ها کمتر از روی میل و علاقه­ی جریان سود و بیشتر از راه حضور مردمی و وادار کردن دولت‌ها به انجام وظیفه­ی حمایتی و نظارتی خود پذیرفته می­شود. نمونه­ی آن اولویت دادن به امنیت مسافران هوایی است، صرف‌نظر از بحث بیمه­ها که بخشی از آن، خود از منشأ سودآفرینی است.

درست است که جوامع پیشرفته­تر از حیث اقتصادی، به این حق سلامت و امنیت و رفاه انسانی بهای بیشتری می­دهند، اما این یک رابطه­ی تبعی کامل نیست. در جوامعی که حضور شهروندان در صحنه­ی هدایت سیاست و قدرت بیشتر است، رعایت این حقوق نیز پابرجاتر است. کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی از این حیث در سطحی بسیار بالاتر از آمریکا قرار دارند. کره و ژاپن نیز در رده­های بالاتر قرار دارند. بنابراین در کنار امکانات مادی این پررنگ­ بودن حضور انسانی است که حرف اساسی را در امنیت عمومی در بخش حمل‌ونقل تضمین می­کند. کشور کوبا نمونه­ی کاملی از جامعه­ای با رعایت حقوق انسانی در صحنه­ی آموزشی و بهداشت و حمل‌و‌نقل است، گرچه این کشور از حیث تولید و فعالیت اقتصادی از رتبه­ای بسیار محدود برخوردار بوده است. فنلاند به اندازه­ی قطر درآمد سرانه ندارد اما از خصایل انسانی بسیار برخوردارتر است.

چند واقعه­ی پی در پی در ایران در ماه­های آبان و آذر و دی در مجموع در فاصله­ی 60 روز نشان دادند که در کشور ما جان آدمی‌زاد کم‌ارزش است و سرپناه اجتماعی و حمایتی انسان شکننده و باد برده است. درباره­ی آمار کشته و زخمی و دستگیرشدگان اعتراض آبان به افزایش آزاردهنده بهای بنزین، که نمادی از اعتراض به محرومیت­ها و تبعیض­های دامنه‌دار بود، در شماره 374 این ماهنامه صحبت کرده­ایم ـ گرچه هرگز هیچ اندازه سخن درباره‌ی این وقایع اسف‌بار تا آن زمان که ریشه­ی آن کنده شود، کافی نیست ـ اما می­ماند بحث مربوط به واقعه­ی ترور دولتی سرلشگر قاسم سلیمانی توسط آمریکا و تبعات آن.

خود این بحث و چگونگی قانون­شکنی و تجاوزآمیز آمریکا و علت جریحه­دار شدن و تخریب بخشی از افکار عمومی و نیز فرصت‌‌جویی آمریکا از نارضایتی درونی مردم و انگیزه­ی انتخاباتی او به کنار؛ این بحث نیز که آیا این کار واکنشی به مداخله­ی ایران در امور منطقه‌ی خاورمیانه بود که سال‌هاست آمریکا در آن مداخله­ی ناروا دارد، به کنار؛ اما نمی­توان بر آنچه در این مدت بر مردم ما گذشت چشم پوشید: اعتراض آبان ریشه­ی حمل‌و‌نقلی داشت. از 400 تا 1500 نفر، گزارش راست و نادرست از کشته شدن معترضان منتشر شده است. زخمی­ها و دستگیری­ها و بازدارندگی‌هایی وسیع ایجاد شده است تا جایی‌که حتی در مواردی برگزاری مراسم بزرگداشت، به بازداشت صاحبان عزا و والدین جوانان جان‌باخته منجر شده است. تدبیر این دولت و دولت­های قبل به تمامی عامدانه به دور از نظم و خرد برنامه‌ریزی، امنیت و رفاه داخلی و خارجی و برعکس در جهت سودرسانی به نظام رانتی و احتکاری بوده است و البته کسی به فکر هیچ‌یک از دستاوردهای زیرساختی نیست همان‌طور که منکر درهم پاشیدگی نظام آموزشی و بهداشت که می­باید رایگان می­بود نیز نیست. تدبیر دولت تدبیر انبساط و تورم و حباب و سود برای بنگاه‌ها و افراد خاص بوده است. حاصل فاجعه آبان جریحه­دار شدن قلب مردم و فرصت دادن به دست مداخله­گران امپریالیستی بود.

پس از ترور قاسم سلیمانی، مراسمی گسترده و ادامه­دار و پی­ در پی که معلوم نیست با کدام معیار، به جز تبلیغ علیه اقدام آمریکا، صورت گرفت برگزار شد. تعطیلی و راه­بندان و آمدن نیروهای انسانی به بدرقه­­ی پیکر قاسم سلیمانی به کنار اما در نهایت بین 45 تا 70 نفر در مراسم شهر زادگاهی ایشان، کرمان، روی دست مردم ماند. کدام سازمان سیاسی و اداری و انتظامی مسئولیت آن را برعهده گرفت. دست‌کم برای 70 نفر معادل 1 نفر تسلیت‌گویی و دل‌جویی شد چه کسی پرسید که چه کسانی بودند این مدیران نابغه­ی استانی. سقوط هواپیمای عازم اوکراین که اکثر آنان ایرانی بودند پنج دقیقه پس از پرواز با شلیک موشک در آماده‌باش و چشم به راه و بیدار و حافظ امنیت فرودگاه کمی دورتر از درگاه منفجر شد و سقوط کرد و همه سرنشینان، یعنی 176 نفر تقریبا بلافاصله جان باختند. پدران، مادران و همسران و فرزندان در ایران و اوکراین و کانادا و افغانستان و به عزا نشستند. اما، از سوی مسئولان گفته شد این سقوط به دلیل نقص فنی بوده است. سخنگوی دولت، سخنگوی نیروهای مسلح، سخنگوی وزارت خارجه، رئیس سازمان هواپیمایی کشوری، صدا و سیما و هواداران دولت در رادیو و تلویزیون‌های خارجی و اینترنت همه دست به دست هم دادند و یک‌صدا در چشم مردم دروغ گفتند و در نهایت می­توان گفت ناسنجیده و در اطاعت کورکورانه از «مافوق» ادعای بی‌تقصیری کردند. اما در حدود 45 ساعت بعد، فرماندهی هوا فضای سپاه پاسداران «خطای انسانی» و نداشتن قوه­ی تشخیص برای شلیک موشک به سمت هواپیمای مسافری را تایید کرد. باز این جان آدم‌ها بود که ارزش نداشت وگرنه هیچ‌یک از این خطاها نمی‌بایست رخ می‌دادند. شاید اگر مسافران خارجی یا خارجی­ای که دولت‌شان صدایی نداشت در هواپیما نبودند خطای انسانی متوجه خلبان خدابیامرز و غائله هم ختم می­شد.

در همین ایام سه اتوبوس مسافربری در لرستان و چابهار و گنبدکاووس دچار سانحه شدند و ده‌ها نفر بر اثر این سانحه جان باختند. مسئولان راه و شهرسازی، ایمنی جاده­ها و پلیس راه این‌بار نیز نه مسئولیتی برعهده گرفتند و نه توان تغییر رویه یافتند و نه در پیشگاه مردم ایران عذرخواهی کردند. این‌جا نیز نشان داده شد که جان آدمیان در این سرزمین ارزشی ندارد زیرا همیشه چیزی برتر از انسان وجود دارد که باید سر سلامت بماند.

راستی را چگونه هر یک از این مسئولان واقعاً رویشان می­شود در رسانه­ها ظاهر شوند و با مردم حرف بزنند و سر کار بروند یا از نانوایی محل‌شان نان بخرند و از تیزی نگاه ملامت‌بار مردم زمین خورده در امان بمانند. چگونه می­توان مرگ این آدم‌های ایرانی و ناایرانی را مستقیماً به گردن آمریکا انداخت، آن هم در سرزمینی که هواداران آزادی و عدالت و استقلال، که به سیاست­های جاری عمیقاً اعتراض دارند، در بند و حصارند؟ چگونه؟

نمی­توان و نباید از سنگ‌باران به درون حصار شیشه­­ای پناه برد و اصلاً آن را هم انکار کرد. باید همت کرد و در تغییر اساسی کوشید، که:

ز منجیق فلک سنگ فتنه می­بارد

من ابلهانه گریزم در آبگینه حصار

عجب که نشکنم این کارگاه مینایی

که شیشه خالی و من در لجاجتم ز خمار (عرفی‌شیرازی)

 

تازه‌های کسب و کار