علی ذرقانی، مدیرمسئول ماهنامه صنعت حمل و نقل
کاروزار مناظرههای انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری به درستی نشان داد که نامزدها برای سامان دادن به ناکارآمدی مزمن حکمرانی در کشور هیچ برنامهای پیشرو ندارند. این نامزدها در محتوای حرفهای خود بازهم نشان دادند که قرار است در صورت پیروزی هریک از آنان که نماینده طیفی از جامعه هستند دفتر مشق عملکرد دیگری را بجای غلطگیری و اصلاح، کلا پاره کنند و دور بریزند. کاری که در طول 46سال گذشته در این حکمرانی صورت گرفته است. در دور اول این انتخابات، حضور40 درصدی شرکت کنندگان در رایگیری، پیام روشنی به حکومت کنندگان بود. این که شکل فعلی حکمرانی بازتاب دهنده رضایت مردم نیست، به ویژه دیدگاههای دو کاندیدای راه یافته به دور دوم تائید کرد که چنانچه هر یک از آنان پیروز شوند، در تاثیرگذاری در اداره امورکشور دستشان کاملا خالیست.
واقعیت این است که در این حکمرانی قرار نیست کسی جز نیروی مورد تائید هسته مرکزی قدرت از گردونه شانس حاکمیت بیرون بیاید. بههمین دلیل ندیدیم و نشنیدیم که دو کاندیدای راه یافته به دور دوم، سخنی از برنامههای خود برای گشایش و راهیابی نیروهای مطرود به صحنه تاثیرگذاری بر زبان جاری سازند. تکیه کلام آنان تنها در اجرای قانون خلاصه میشد. درحالیکه نقطه مرکزی اختلاف گروههای مختلف جامعه و حاکمیت همین قوانین بازدارنده است. قوانینی که ضرورتهای حضور شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، انتخابات نمایندگان مجلس و حتی مقام رهبری را در ساختار حکمرانی فعلی تعریف میکنند. قوانین و یا دستورالعملهایی که اجازه میدهد نیروهای نظامی و انتظامی و کارگزاران دولتی در مقام قرارگاهها، ستادها و هلدینگهای عریض و طویل، گلوگاههای رفت و آمد سرمایهها را در بازارهای کسب و کار جهانی به دست گیرند و نقش کارآمد و تاثیرگذار بخش خصوصی در بالندگی کشور را خنثی سازند. تازه به این هم بسنده نمیشود و سردار صفوی مشاور ارشد نظامی به رئیس جمهور آینده هشدار میدهد که در انجام وظایف خود طبق قانون اساسی به مقام دوم قانع باشد و دخالتی در قوای دیگر نداشته باشد و برخلاف دیگر کشورهای جهان که بر مبنای سه قوه مستقل اداره میشوند، ایشان یک قوه دیگر هم به این قوای سهگانه اضافه کرد و آن قوه نیروی نظامی بود. یعنی رئیس جمهور و دولتاش حق دخالت در عملکرد این نیرو ندارد. اگر این گفته به قانون تبدیل شود در آن صورت یک دولت «بی یال و دم اشکم» بیش نخواهیم داشت.
باید اذعان داشت که این حاکمیت در طول حیات خود در هیچ زمینهای معلم خوبی نبوده است. اگر بود خروجی عملکردش 60درصد ریزش سرمایه اجتماعی نداشت. در یک کلاس درس 30یا 40 نفری چنانچه3 یا 5 و حتی 10 دانشآموز درس معلم را متوجه نشوند، به مفهوم غلط بودن تدریس معلم نیست، ولی اگر در همین کلاس 20 یا 25 نفر از دانش آموزان، درس معلم را درک نکنند. دیگر حق با معلم نیست بلکه دانش و نحوه تدریس معلم اشکال دارد. اصول حکمرانی نیز چنین است. بر مبنای این اصول است که حکمرانی خوب و حکمرانی بد درکشورهای مختلف معنا و مفهوم پیدا میکند. جامعه اکنون به مرحلهای از درک رسیده است که چون گذشته حکمرانی بد را برنمیتابد و اعتراض خود را با کاهش مشارکت در انتخابات و یا در کف خیابان نسبت به اجرای برنامهها و سیاستهای حکومت مبتنی بر قوانین ثابت نشان میدهد. پیش از این مردم در انتخابات گذشته کاندیداها را کورسویی امید بخش در انتهای تونل مشکلات میدیدند و امید داشتند که قطعا پشت آن روشنی آفتاب است و با افت و خیزهایی از نظر تعداد آراء در آن شرکت میکردند. ولی اکنون در این تردید هستند که ممکن است پشت این کورسو روشنایی آفتاب مورد انتظار نباشد. امید که روزجمعه، کاندیدایی که به عنوان رئیس جمهور سر از صندوق رای در میآورد، ارمغان عملکردش، روشنایی آفتاب پشت این کورسو برای رای دهندگان و بقیه آحاد جامعه باشد.