صنعت حمل و نقل آنلاین: مجازات را می توان به طور اساسی در محورهای فلسفی، جامعه شناسی متعارف، روانشناسی (فردی و اجتماعی)، اقتصاد سیاسی، سیاست و مدیریت مورد بررسی قرار داد. اما وقتی مجازات برحسب علت و انگیزه آن مورد توجه قرار میگیرد، تقریبا تمامی این حوزهها را فرا میخواند یا به آنها سری میزند. چرا مجازات، و در بحث ما مجازات قانونی، در جامعه مدنی به کار میرود و اجرا میشود. دلایل و انگیزههای آن را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
ـ انگیزههای شخصی و انتقامجویی (سزای اعمال)
ـ انگیزه کاهش و کنترل جرم (بازدارندگی)
ـ اعمال قانون چونان اصلی برای بقای حاکمیت (قانون مداری)
ـ حیات از ساخت و بافت اجتماعی (جامعه محوری)
ـ دفاع و تامین حقوق خسارتدیدگان بالفعل و بالقوه (حقوق فردی و اجتماعی)
ـ پیشگیری از ارتکاب جرم و تکرار و اشاعه آن (پیشگیرانه)
ـ انگیزه و اصل تادیب برای متجاوزان به حقوق دیگران (ضرورت تادیب)
ـ درس آموزش عبرت اجتماعی (عبرتآموزی)
شماری از این انگیزهها و شاید همه آنها در گذشته و در نظامهای اجتماعی سنتی نیز سابقه یا هوادار داشتهاند. هر چه جنبه مجازاتهای واکنشی و انتقادی و تأدیبی (به ویژه بر بنیاد اصول سنتی حاکم) بیشتر میشود، مجازات ریشه بیشتری در جوامع کهن و سنتی دارد. در جوامع مدرن اصلهای بقای اجتماعی و قانون مداری اهمیت بیشتری مییابد و در واقع به انگیزههای اصلی تبدیل میشود. عملا تشخیص دقیق و تفکیک انگیزهها چندان عملی نیستند اما از حیث نظری کماکان باید در تحلیل انگیزهها پافشاری کرد تا فلسفه و کارآیی جرم و مجازات آن شناخته شود. (آن قسمت از بحث را که جنبهی حقوقی دارد با اجازه و تأئید دکتر عرفان لاجوردی مینویسم)
بحث اصلی، که مقدمهای بر بحث انگیزههای مجازات است، به تعریف جرم مربوط میشود. جرم را معمولا میتوان انجام یا عدم انجام کارهایی دانست که در قانون به عنوان جرم شناسایی مشخص شده است اما این کافی نیست. جرم و خلاف، ممکن است در قانون مشخص نباشد اما به لحاظ عرفی یا شرعی جرم تلقی شود. با این وصف همه اینها تحت تاثیر قانونمداری جرم قرار میگیرند. مورد مثالی بیاورم: دروغگویی لزوما جرم نیست گرچه میتواند خلاف شرع یا اخلاق تلقی شود. اما دروغگویی وقتی به نشر اکاذیب تبدیل میشود تقریبا پای در قلمروی جرمها میگذارد. اما حتی همین نیز میتواند جرم نباشد. من اگر بگویم گوسفندی را دیدهام که در هوا پرواز میکرد یا اتوبوسی را دیدهام که بر روی سقف خودرو از خیابانها عبور میکرد، دروغ گفتهام و البته کار خلاف نیز نکردهام چون کسی را متهم نکرده و به حیثیت و اعتبار او تعدی نکردهام. اما اگر بگویم فلان فرد را در حال سرقت یا شروع سرقت دیدهام آن وقت باید آن را به اثبات برسانم وگرنه حرف من دروغ و از مقوله اتهام پراکنی و افترا تلقی میشود و جرم است. اما اگر بگویم آن خانم یا آقا آدم خوب و درستی نیست، احتمالا به لحاظ قانونی جرمی مرتکب نشدهام.
بحث را کمی باز کنیم. اگر به دروغ بگویم که فلان سازمان یا فرد به اختلاس یا جاسوسی مشغول بوه است، مرتکب جرم شدهام به شرط آن که آن سازمان یا فرد یا دادستان علیه من اعلام جرم کنند. اما اگر نظر خود را مبنی بر انواع فساد یا تقلب منتشر و عمومی کنم (برای بیش از دو نفر به طور مؤثر و قابل شنیدن بیان کنم)، آن گاه مرتکب نشر اکاذیب شدهام. در قانون ایران «نشر اکاذیب» به خودی خود جرم نیست (مگر شاکی خصوصی یا عمومی داشته باشد) گرچه محاکم معمولا کسانی را به جرم «نشر اکاذیب» تحت پیگیرد قرار میدهند. البته این نشر اکاذیب به قصد تشویش افکار عمومی است که در قانون صراحتا به عنوان جرم تلقی شده است.
باری اگر موضوعی به نادرست نشر و تبلیغ شود آنهم به قصد یا با نتیجه تشویش در افکار عمومی، آن گاه عمل مجرمانه صورت گرفته است. اما آیا هر تشویش در واقع تشویشی است که جرم تلقی میشود؟ نباید چنین باشد. اگر من متخصص زمینشناسی و مهندسی سیویل یا رشتههای مربوط باشم و نظرم هم مورد توجه افکار عمومی قرار بگیرد و بیدلیل شایع کنم که در ظرف چند روز در مکانی معین زلزلهای شدید به وقوع میپیوندد، چه بسا که من موجب نگرانی و تشنج اجتماعی و بنابراین مرتکب جرم شدهام. هم چنین است اگر یک اقتصاددان مطرح و طرف توجه در مورد سقوط بازار سهام و ارز و فلان کالای اساسی به تبلیغ بپردازد. اما اگر در هر صورت افکار عمومی هیچ توجه و اهمیتی به حرفهای من و امثال من ندهد و در نتیجه مشتنج و هراسان نشود ـ یا به طور جدی چنین نشود ـ آیا باز جرمی اتفاق افتاده است؟ من فکر نمیکنم چنین باشد.
اگر من بگویم در سال گذشته مبلغ فلان میلیارد دلار از ایران به دست افراد و سازمانهای مشخص صاحب قدرت به خارج فرار کرده است و این میتواند زمینه کمیابی و گرانی را فراهم آورد، کدام قاضی میتواند مرا متهم (در مظان ارتکاب جرم) قرار دهد. اگر من براساس برآوردهای تخصصی چنین کرده باشم و تعهد قانونی یا اخلاقی نیز برای پوشیده نگه داشتن این راز نداشته باشم، در این صورت گمان نمیکنم مرتکب جرم شده باشم. کوشش برای افشاگری فقط در مواردی که تعهدهای ویژه و استثنایی برای رازداری وجود دارد (مثلا راز بانک مرکزی یا راز مربوط به اشاعه فلان بیماری همهگیر) نه تنها جرم نیست بلکه از مقوله آگاهیرسانی و تعهد به ضرورتهای اجتماعی است. گاهی نیز اصل حرفه با چیزی بنام اتیک کد (قواعد مشخص اخلاقی) رو به رویند که موجب میشود نه به خاطر جرم بلکه به خاطر اخلاق حرفهای از افشای آن خودداری کنند (مثل اسرار زندگی خصوصی مردم برای وکلا، کارشناسان مالی، پزشکان و …. )
واقعاً مرزبندی پیچیدهای وجود دارد در بین جرم واقعی و جرمانگاری، حتی اگر به موجب قانون در این موارد چیزهایی مشخص شده باشد. افشای حقیقت، فعالیت سیاسی، انتقاد و مقولههایی از این دست جرم نیستند اما میدانیم که در شرایط اجتماعی متفاوت معمولا شبکه قدرت به جرمانگاری انواع نقد و فعالیت علیه خود اقدام میکنند. در مواردی حتی فعالیتهای نافی و مخالف منافع مردم و افراد در جامعه فقط وقتی مخالف برحسب منافع صاحبان قدرت باشد انگ مجرمانه میخورد.
مهمتر از همه در این بحث، اما مجازات و تناسب آن با جرم است که برحسب انگیزهها و ساختار قدرت تعریف میشود. اعمال مجازات سنگین و غیرقابل جبران برای سارقان خرده پا و سطح پایین که به دلیل نیاز اقدام به تکرار جرم کردهاند، در حالی که سارقان بسیار بزرگ به طور سیستماتیک ـ گرچه لزوما به طور همگانی ـ به حیات و بقای خود ادامه میدهند از موارد و مصداقهای جرم انگاری، توجیه انگیزهی مجازات و عدم تناسب مجازات با بزه ارتکابی است.
پس از این مقدمه فشرده میرسیم به موضوع بحث حاضر، یعنی جرم و مجازات در حیطهی رانندگی. تخلفها و قانونشکنی رانندگی گرچه معمولا از مقوله «خلاف» و نه جرمهای متوسط و بزرگ تلقی میشوند اما در عین حال شمار جرایم رانندگی که جرم بزرگ، جنحه یا شبه جنایت تلقی میشوند کم نیستند. هر خلاف رانندگی به طور کلی از این جهت که موجب به خطر انداختن جان و مال و امنیت دیگران و موجب زیانرسانی به غیر و اموال عمومی میشود جرم تلقی میشود. در مورد مجازاتهای مربوط به این خلافها (یعنی جرایم یا جریمهها) تصور عمومی آن است که این مجازاتها به سه دلیل موجهند: ۱) کاهش و کنترل جرمها (بازدارندگی)، ۲) دفاع از حقوق فردی و اجتماعی و ۳) پیشگیری از وقوع و اشاعهی جرم. حضور ضابطان قضایی (پلیس راهنمایی و رانندگی) به منظور کنترل ترافیک و ایمنسازی رفت و آمد، چه برای پیاده چه برای سواره، توجیه میشود. بنابراین نگرش ماهیتی به موضوع این است که اساسا حضور پلیس، تعریف و تشخیص جرم و مجازات آن، همگی برای پیشگیری از وقوع جرم و تأدیب متجاوزان به حقوق ضرور میشوند. این حضور و اقدامهای مجازاتی و بازدارنده در عرصه حمل و نقل و ترافیک و رانندگی مبنای فنی و کارشناسی ویژهای هم دارد که به تامین جانی و حفاظت از داراییهای عمومی مربوط میشود. به عنوان نمونه میتوان، مقررات مربوط به حداکثر وزن بار به ازای هر محور از انواع خودروهای باری، مقررات مربوط به حداکثر مسافران داخل خودرو، مقررات انضباطی جادهها مانند سبقت، مقررات سلامت رفتاری رانندگان و جز آن اشاره کرد.
مجازاتِ جرمهای راهنمایی و رانندگی را معمولا به سه گروه تقسیمبندی میکنند: مجازاتهای سنگین (مانند زندانهای نسبتا طولانی برای خلافهای منجر به فوت و مصدومیتهای شدید و قطع عضو)؛ مجازاتهای متوسط (مانند زندانهای کوتاه مدت و جرایم نقدی سنگین و جبران خسارت) و مجازاتهای عادی (مانند جرایم مالی و جبران خسارتهای کم اندازه). گرچه اصلیترین نوع مجازاتها عبارت از مجازات مالی یا جرایم مربوط به جرمها و خلافها هستند اما از آنجا که شمار تصادفهای جادهای و درون شهری که منجر به فوت و مصدومیت شدید و صدمات جسمی (صدمات روحی معمولا به حساب نمیآیند) میشوند، در ایران بسیار بالا است، از این رو مجازاتهای متوسط و سنگین مانند مجازات زندان نیز در ایران سهم جدی و بالایی دارد.
به حکایت ارقام بودجه درآمدهای ناشی از جرایم رانندگی، (یا جمع مبلغ قبضهای صادر شده) از 426 میلیارد تومان در سال 1390 (که 5/6 درصد هم بیش از پیشبینی بودجه بود) به حدود2800 میلیارد تومان در سال 1396 (براساس پیشبینی که در واقع ممکن است بیشتر از این هم باشد) رسید. در این فاصله (و حتی از سال پیش از آن) رقم درآمد مدام افزایش یافته است. (البته به جز این درآمد منعکس شده در قبضهای جرایم، مبلغ 1750 میلیارد تومان از بدهیهای جریمهشدگان نیز احتمال وصول در این سال را دارند که در صورت وصول درآمد حاصل جمعا به چیزی در حدود 4500 میلیارد تومان بالغ میشود).
به این ترتیب همواره درآمد هر سال بر پایه قبضهای خلافی صادر شده در آن سال بیشتر از پیشبینی بودجه است. در نظر بگیریم که درآمد هر سال به دو گونه محاسبه میشود: اول دریافتی واقعی (شامل دریافتی بدهیهای سالهای پیش) و دوم مقدار درآمد محاسباتی براساس قبضها یا گزارش جرم و خلافها در آن سال (چه دریافت شده باشد و چه خیر) اگر فقط درآمد محاسباتی را در نظر بگیریم درمییابیم که در فاصله ۶ سال1390 تا 1396 رقم درآمد سالانه ناشی از جریمهها به طور متوسط 37 درصد رشد کرده است. این رشد ناشی از چیست؟
۱ـ افزایش شمار خودروها
۲ـ افزایش نرخ جریمه ها
۳ـ افزایش تخلفها و جرمهای حمل و نقلی
(البته در واقعیت هر سه عامل اتفاق افتاده است.)
اما شمار خودروها که در سال 1396 معادل 17 میلیون دستگاه است نسبت به سال1390 چیزی در حدود 6 میلیون افزایش یافته که نشان دهنده رشد سالانه 5/7 درصد است، پس میماند تقریبا 30 درصد رشد که به دو دلیل دوم و سوم پیش آمده است. افزایش نرخهای جریمه در این فاصله دو بار اتفاق افتاده است و در مجموع بیش از 15 درصد نیست. به این ترتیب میماند 15 درصد رشد در درآمدهای دریافت پولی و مالی برحسب قبضهای صادر شده، که قطعا جرمها است. من تاکنون آماری برای شمار واقعی مجازاتها یعنی (شمار قبضها و تعداد جرایم شمارش شده با دوربینها) ندیدهام. این آمار منتشر نمیشوند و شاید هم تعمدی وجود دارد تا این ناکامی بسیار جدی در کنترل ترافیک از نظر افکار عمومی پنهان بماند.
البته معمولا و بنا به شواهد تاریخی گرایشهای پولی در نظام سرمایهداری جایگزین گرایشهای واقعی میشوند. در مثل ببینید که مدتهاست مقدار فروش فیلمهای سینمایی یا آلبومهای موسیقی با رقم پولی آن، و نه تعداد بلیطها و سیدیهای فروش رفته، بیان میشود که نشاندهنده ارزش پولسازی هنر متکی به بازار است و نه میزان واقعی استقبال از آن. این رقم پولی گمراه کننده است زیرا در خود افزایش بهای بلیط یا بهای سیدیها را منعکس کرده است که باید از شمار واقعی خریداران قابل تفکیک باشد. در مورد درآمد ناشی از جریمهها نیز با چنین نارساییای رو به رو هستیم. به هر روی در ایران کاوش با آمارها و در آمارها نشان دهنده آن است که میزان گرایش به تخلف به طور جدی افزایش یافته است.
هم چنین چند بررسی نشان میدهد که سیاست مجازاتگرایی و افزایش فشار مالی ناشی از این مجازاتها در کاهش جرایم و خلاف و تصادف مؤثر نبوده یا اثر بسیار محدودی داشته است. در مثل به طور مشخص اگر شمار آمار مرگ و میر ناشی از تصادفهای جادهای بالا رفته است، این به جز اینکه ناشی از اثر بازدارنده جریمهها بوده است، نتیجه نظارت و بهسازی راهها و آموزش و اقدامهای واقعی نیز بوده است. به دلیل نارسایی آماری و نبود بررسیهای لازم شاید نتوان به روشنی گفت که اثر جریمهها بر کاهش خلافها و جرمها چه مقدار است. اما میتوان با قاطعیت گفت که این اثر دارای آن چنان بازدارندگیای نبوده است که بتواند به کاهش شمار متوسط خلافها و جرمها به ازای هر خودرو شود.
باز میگردم به بحث مقدماتی این مقاله. انگیزه مجازات در موضوع مورد بحث ما چیست؟ اگر این انگیزه را کاهش جرمها و پیشگیری از وقوع جرم به حساب آوریم یا نادرست گفتهایم یا مسوولان در کار خود موفق نبودهاند یا دقت کافی در این گفته مستتر نیست. البته میتوان این ادعا را مطرح کرد که در صورت حذف یا کاهش جدی نرخ جریمهها شمار خلافها و جرمها به طور جدی بالا میرود. اما نمیتوان گفت که جریمهها ابزاری بسیار مؤثر برای کاهش جرمها و خلافها و ایجاد فضای ترافیکی امن بودهاند. با این حال بر این جریمهها تاکید میشود و درآمد ناشی از آن پیوسته بالا میرود. چرا؟ به نظر من دلیل آن این است که این مجازاتهای مالی به یک منبع درآمد قابل توجه تبدیل شده است. درآمد بودجه عمومی کشور در سال 1396 نزدیک به 400 هزار میلیارد تومان برآورد شده است. در مقابل درآمد ناشی از دریافت جریمهها، با احتساب دریافتی اجتماعی جریمههای پرداخت نشده میتواند چیزی در حدود 3200 تا 3500 میلیارد تومان باشد. این یعنی به طور متوسط 8/0 درصد از کل درآمدهای بودجه عمومی. این نسبت گرچه ناچیز است اما به هر حال یک محل درآمد است. تا سال گذشته این درآمد به صورت زیر توزیع میشد:
وزارت راه و شهرسازی 60 درصد، پلیس راهنمایی و رانندگی 15درصد، صندوق خسارتهای بدنی (دیه) 20 درصد و هزینه ارتقای فرهنگ ترافیک 5 درصد.
اما از سال 1396 قرار شد همه وجوه به خزانهداری کل واریز و از آنجا در اختیار مصارف تعیین شده در بودجه عمومی مصوب قرار گیرد. نه در گذشته و نه پس از آن درآمدها بر کاهش خلافها مؤثر نبودهاند. کوشش برای افزایش درآمد به این بهانه که این درآمد در راه بهبود ترافیک هزینه میشود، کاری عبث است زیرا به مسابقهای برای افزایش درآمد منجر میشود که به معنای افزایش خلافهای درآمدزا است. اما در عین حال نمیتوان روش هدفمند کردن برخی عوارض، مالیاتها و جرایم را به کلی کنار گذاشت. نیاز جامعه به حذف مسابقه پولسازی و مؤثر کردن نظارت و قوانین و جرایم کاملا آشکار است.
در حال حاضر جریمهها بدین صورت متفاوتند: از 400 هزار تومان (برای استفاده از مواد مخدر و روانگردان و مستی) تا 200 هزار تومان (برای سبقت و سرعت غیرمجاز) و 150 هزار تومان برای مارپیچ رفتن و حرکات نمایشی) 60 تا 90 هزار تومان (برای عدم بارگیری صحیح و عبور از محل ممنوع) و تا 45 و 30 هزار تومان (برای ایراد بارنامهای و عدم پرداخت عوارض) و در طیفها بینابینی آنها. همه یا بخشی از جریمهها که در چند سال گذشته سه بار افزایش یافتهاند (و در سال 1396 افزایش نیافتند) البته برای کم درآمدها و حتی برای طبقه متوسط پایینی و میانی رقم نسبتاً بالایی به حساب میآیند و موجب افزایش هزینه زندگی آنان میشود. به خصوص آن که اشتباههای غیرقابل بازگشت نیز در انتساب جرایم (دوربینی یا الصاقی یا شمارهبرداری) وجود دارد. وقتی رقم جریمههای تعلق یافته به یک خودرو در فاصله یک سال به حدود 3-2 میلیون (و گاه 10 میلیون) تومان بالغ میشود، البته که نتیجهی آن فشار شدید بر دارندگان خودروهای نسبتا ارزان و کم درآمدها خواهد بود. اما این رقم بر صاحبان خودروهای بالای200 میلیون تومان اثر ناچیزی دارد و برای صاحبان خودروهای 500- 700-800 میلیونی و ۱ میلیاردی شوخی است. گفته میشود که چون بخش اعظم خودروها از ردههای پایین به شمار میآیند پس همین جرایم نیز برای بازدارندگی اثربخش خواهند بود. اما چنین نیست. حتی طیف طبقه متوسط نیز به یک محاسبه ذهنی دست میزنند که تا حدی خود به خودی و غریزی است:
راحتی به دست آمده از خلاف + صرفه جویی در وقت + پاسخ به
میزان جریمه پرداختی:
نیازهای ضروری راننده + سایر نتایج خلاف
به عبارت دیگر اگر راننده نزد خود حساب کند که با ارتکاب خلاف چه مقدار به راحتی ناشی از عدم رعایت مقررات و محدودیتهای قانونی (مثلا پارک کردن در محلی نزدیک به مقصد در شرایطی که امکان پارک بسیار محدود است) دست مییابد و چه مقدار در زمان صرفهجویی میکند (مانند عدم رعایت سرعت مجاز) و چه مقدار به ضرورتهای فوریتی خود (مانند بیماری و دسترسی به مراکز درمانی) پاسخ میدهد و حاصل این محاسبه ذهنی نیز به اصطلاح به پرداخت جریمه بیرزد دست به خلاف میزند. به خصوص این محاسبه ذهنی در مورد پارک کردن در محلهای ممنوع، وقتی راننده از عدم امکان دستیابی به محل مجاز پارک ناتوان و کلافه شده است یا راننده ضرورتهایی مانند بیماری خود و همراهان خود را دارد، فعال میشود. واضح است هر چقدر مقدار جریمه نسبت به درآمد راننده بیشتر باشد راننده در این محاسبهی ذهنی برای قسمت چپ نامعادله بالا ارزش کمتری قایل میشود. لایههای میانی بالا و بالایی معمولاً جامعه باکشان از خلاف کردن نیست، مگر به خاطر پایبندی شخص به قانون یا نگرانی از صدمه دیدن خودروی صدها میلیونیشان.
چنان که گفتیم جرایم در مورد خلاف در رانندگی در حال حاضر بین400 هزار تومان تا 30 هزار تومان متفاوت است. بجز آن حمل خودروی متوقف شده با جرثقیل نیز در میان جریمهها جای دارد. خواننده این مقاله کاملا میتواند دریابد که کدام یک از جریمهها، با توجه به درآمد راننده و نیاز به خلاف کاری خاص توسط آن راننده، میتواند به اصطلاح «پذیرفته» شود. مثلا وانتی که تیرآهن و ورق به صورت غیرمجاز و خطرناک عمل میکند میتواند احتمال پرداخت جریمه را بر قیمت حمل اضافه کند و صاحب بار نیز آن را به مصرف کننده منتقل کند. این جریمه 100 هزار تومان است. اگر احتمال برخورد با پلیس50 درصد باشد راننده میتواند ـو چه بسا موفق میشودـ هزینه حمل را معادل 50 هزار تومان بالا ببرد که البته برای بارهای کم ارزش (مثلا آهن قراضه) صرفهمند نیست اما برای حمل مثلا آهن گالوانیزه با کامیون20 تن کاملا قابل پذیرش میشود (رقم بر تناژ بالا و ارزش زیاد آن سرشکن میشود). بنابر این محاسبه ذهنی نمود را نیز در پیش داریم (از چپ به راست بخوانید):
+] هزینه مقداری حمل بار برای هر تن ـ کیلومتر[ = هزینه واقعی حمل بار به ازای هر تن – کیلومتر
]وزن بار ÷ جریمه قابل پرداخت × احتمال پرداخت[
مثلا اگر هزینه حمل بار 20 تنی در یک فاصله10 کیلومتری معادل250 هزار تومان باشد داریم:
2500 تومان برای هر تن ـ کیلومتر = هزینه حمل هر تن – کیلومتر
اگر جریمه 100 هزار تومان و احتمال پرداخت آن هم 50 درصد باشد، برای این حمل بار خواهیم داشت:
250 تومان جریمه هر تن ـ کیلومتر =
پس هزینه واقعی حمل بار عبارت میشود از:
2750 = 250 + 2500
رقم250 نسبت به2750 تومان کمتر از 9 درصد است اما اگر وزن بار (برای وانت) ۲ تن باشد در یک فاصله10 کیلومتر هزینه حمل با مقایسه حالت قبل میشود از قرار250 تومان برای هر تن ـ کیلومتر. پس هزینه واقعی حمل بار عبارت خواهد شد از:
500 = 250 + 250
میبینیم که هزینه واقعی50 درصد بیشتر از حالت پیش از جریمه خواهد شد. پس احتمال خلاف قاعدتا باید پایین بیاید. اما چرا خلاف در میان وانتها کماکان متداول و حتی بالا است؟ دلیل آن این است که وانتها فعالیت شهری بیشتری دارند و میتوانند بخشی از احتمال پرداخت جرایم را بر عهده صاحب بار بگذارند اما همیشه هم چنین نیست و از این روست که کار و بار وانت بارها سکه نیست.
با این مکانیزمها چه باید کرد؟ افزایش دستگاههای پایش مانند دوربین و هوشمندسازیها احتمال دریافت جرایم را بالا برده است و درآمد دولتی را از این جهت تضمین کرده است. اما پرهیز از خلافکاری و امنیت و رفاه شهروندان را بالا نبرده است. خلافهای ناشی از بیاعتنایی، دارا بودن، ناگزیری، امکان انتقال هزینه جرایم به غیر ادامه دارند.
ملاحظه کنید که شمار 17 میلیون خودرو سالانه (بنا به آخرین برآورد) معادل تقریبا3000 میلیارد تومان جریمه میشوند. این دو رقم به معنای176500 تومان و در واقع رقمی بین150 هزار تا 200 هزار تومان، جریمه به ازای هر خودرو است. برای جامعه ایران که درآمد سرانه آن در سال 1395 تقریبا 15.900.000 تومان و هزینه متوسط سالانه خانوار 5/3 نفری شهری آن معادل 3/39 میلیون تومان و برای40 درصد جامعه کمتر از 20 میلیون تومان است و در جامعهای با این همه تفاوت در سطح درآمدها و ارزش خودروها و این همه شرایط فراهم برای قانونگریزی ناگزیر یا ناشی از انواع بیاعتناییها، این رقم متوسط جریمه هم زیاد است هم کم است. در موارد زیادی زیاد و در موارد محدودی در حکم هیچ است، اما هر چه هست به هر حال جریمهها ناکارآمدند. تأثیر بازدارندگی گسترده و جدی ندارند، بیشتر درآمد محورند تا رفاه محور و از این جهت که امکانات و خدمات شهری و ترافیکی محدود و ترافیک کلافه کننده و زیانرسان است این جریمهگیریها ذاتا ناعادلانهاند.
باید در پی بررسی اجتماعی و حقوقی عمیق انگیزههای جرم و خلاف کشف و نظام جریمههای راهنمایی و رانندگی دگرگون و کارآمد شود و این باید حتما بر پایه تامین امکانات لازم شهری همگانی فراهم آید. جریمهها باید با روح همکاری اجتماعی مردمی ـ و نه همکاری با دستگاه جریمه کننده و درآمد ـ آمیخته باشند. جریمهها بخشی از همکاری اجتماعی و مردمیاند و برای جلوگیری از خلافهای ناشی از بیتوجهی، بیاعتنایی و تجاوز و نه عامل درآمدزا و از مقوله تعقیب و گریز.