صنعت حمل و نقل آنلاین: گذشته، تصویری است آمیخته از خیال و واقعیت. میگویند ناپلئون شیفته روشهای رزمی آغامحمدخان قاجار بود. «سر گور اوزلی» دیپلمات کارکشته بریتانیایی نیز دل در گروی توصیفاتی داشت که از نظم ارتش هخامنشی خوانده بود. این که فرانسه با روسیه به صلح رسید و ایران را تنها گذاشت و یا بریتانیا برای پیشگیری از پیشروی روسیه به سوی هند، قاجارها را قانع کرد تا به معاهده گلستان تن در دهند، بیش از هر چیز ریشه در ضعفهای تاریخی سرزمین محبوب ما دارد. در طول تاریخ «شرلی»ها، «سر گور اوزلی»ها، «مورگان شوستر»ها، «رویترز»ها، «دارسی»ها و «توتال»های بسیاری به ایران آمده اند. تعامل با جهان ناگزیر است و تامین منافع هر ملتی برعهده همان ملت است.
امروزه PSA یا قراردادهای مشارکت در تولید، معمولترین مدل قراردادهای نفتی در جهان است. مدلی که براساس آن معمولا «شرکت ملی نفت» به عنوان دارنده امتیاز انحصاری اکتشاف و استخراج نفت با شرکتهای بینالمللی نفتی شریک میشود و مالکیت نفت را به نسبت سهم شرکت بینالمللی نفتی در پایانه صادرات به آنها منتقل میکند. وضعیت در بازار گاز تا حدودی متفاوت است. تقریبا توسعه تمامی مخازن گاز در شمال آفریقا و خاورمیانه با قراردادهای Concession یا امتیازی جدید صورت میگیرد. در قراردادهای امتیاز و برخلاف قراردادهای مشارکت در تولید، طرف قرارداد نه «شرکت ملی» نفت یا گاز، که دولت است و امتیاز بهرهبرداری به جای «شرکت ملی» نفت یا گاز به شرکت بینالمللی داده میشود. بنابراین، مالکیت نفت در سر چاه به این شرکتها واگذار میشود.
قانون اساسی ایران، اعطای امتیاز به شرکتهای خارجی را ممنوع کرده است، بی آنکه تعریفی از «امتیاز» ارایه دهد. بر همین اساس است که تفسیرهای ارایه شده از این اصل به ساختاری کج و معوج میانجامد. از طرفی گمان میرود قراردادهای مشارکت در تولید نیز قراردادهای امتیازی هستند، حال آن که گذشته از تفاوت ساختار حقوقی این دو نوع قرارداد، پیدایش قراردادهای مشارکت در تولید، درواقع تلاشی است از جانب کشورهای تولیدکننده برای لغو قراردادهای امتیازی. از سوی دیگر، پارهای قوانین که مهر تایید شورای نگهبان را بر پیشانی خود دارند، اساسا قراردادهای امتیازی هستند. به عنوان یک نمونه کاملا روشن، «قانون معادن» در ذات خود، واگویهای است از قراردادهای امتیاز. اکنون میدانیم که دولت از سرمایهگذاری خارجی در بخش معادن استقبال میکند بیآنکه ساختار امتیازی این قانون تنشآفرین باشد. همینگونه است وضعیت قراردادهای Public Private Partnership (PPP) یا قراردادهای مشارکت دولتی–خصوصی که در مقالهای دیگر با عنوان «مشارکت نجاتبخش» به آنها پرداختهام. این میان قراردادهای امتیاز و قراردادهای مشارکت تا بدانجاست که «بانک جهانی» در تمامی قراردادهای مشارکت، Investor یا سرمایهگذار را Concessionaire یا «صاحب امتیاز» مینامد.
در هر حال، تفسیر مختار و معوج ما از قانون اساسی، راه را بر انعقاد قرارداد مشارکت در تولید بسته است. بدین ترتیب هیچ راهی جز پناه بردن به قراردادهای خدمات یا سرویس باقی نمیماند. اما شکل خالص قراردادهای سرویس برای شرکتهای بینالمللی نفتی فاقد هرگونه جذابیتی است. به موجب این قراردادها، شرکت بینالمللی نفتی، تنها مجاز است وجوهی را به عنوان هزینه و سود سرمایهگذاری دریافت کند، بیآنکه سهمی از نفت تولیدشده داشته باشد. به همین دلیل شرکت بینالمللی، مالک نفت نیست و جایگاهی در بازار خرید و فروش نفت خام نخواهد داشت. جذاب نبودن قراردادهای سرویس در کنار کاهش شدید بهای نفت، مانع از آن میشود که بتوان این قراردادها را به عنوان الگوی افزایش تولید در دستور کار قرار داد. از سوی دیگر، ممنوعیت اعطای امتیاز به بیگانگان به موجب قانون اساسی و تفاسیر ارایه شده از این اصل، راه را بر انعقاد هرگونه قراردادی جز قرارداد سرویس میبندد. به همین دلیل است که معمولا همزمان با انعقاد قرارداد سرویس، قراردادی برای بازاریابی بینالمللی نفت و یا فروش نفت خام به بهایی ارزانتر نیز با شرکت بینالمللی نفتی منعقد میشود و یا به صورت شرط ضمن عقد، توافق میشود که شرکت بینالمللی نفتی، طلب خود را از هزینه و سود سرمایهگذاری، با نفت تهاتر کند.
تمامی الگوهای قراردادهای نفتی ایران پس از انقلاب و بهویژه پس از پایان جنگ، تلاشی است برای دوختن ردای قرارداد سرویس بر قامت قراردادهای مشارکت در تولید. قراردادهای Buy Back یا بیع متقابل، نخستین گام در این راه بوده است. هرچند ظاهر این قراردادها بر مفاهیم قراردادهای سرویس استوار است اما در ذات خود جایگاه شرکت بینالمللی نفتی را به مقام یک شریک در قرارداد مشارکت در تولید ترقی میدهد زیرا این امکان را فراهم میکند تا شرکت بینالمللی نفتی که خدمات خود را فروخته و هزینه و سود سرمایهگذاری را طلبکار شده است، به عنوان یک شرط خارج لازم و به موجب همان قرارداد، در جایگاه خریدار نفت بنشیند و ثمن این دو معامله را با یکدیگر تهاتر کند. قراردادهای بیع متقابل، از این جهت که راه را برای سرمایهگذاری در صنعت نفت و بهویژه گاز ایران هموار کردند، درخور ستایشند. اما روحیه حساس ما ایرانیان، به درج شروطی در این قراردادها انجامید که در نهایت برداشت غیرصیانتی از میادین نفتی را به دنبال داشت. شرکت بینالمللی نفتی، تنها در یک بازه زمانی معین، مجاز بود هزینه و سود سرمایهگذاری را از محل تولید میدان به دست آورد. از دیگر سو، بهرهبرداری از میدان، با تولید تجاری، به شرکت نفت ایران واگذار میشد. محدودیت زمانی، شرکت بینالمللی نفت را وادار میکرد تا در کوتاهترین زمان ممکن به دنبال بیشترین تولید از میدان باشد، بیآنکه آسیب به برداشت در سالهای بعد مورد توجه واقع شود. از دیگر سو شرکت ملی نفت ایران در برداشت تجاری از میادین، چندان کارآزموده نبود. این ناکارآزمودگی و آن حرص و ولع، آسیب جدی به مخازن وارد کرد و افت تولید را در پی داشت.
قراردادهای IPC (Iranian Petroleum Contract)، می بایست سرمایه گذاری در مخازن ایران را افزایش دهد و صد البته فاقد ایرادات قراردادهای پیشین باشد. به همین دلیل مهمترین اصلاحات در قراردادهای جدید عبارتند از طولانی کردن مدت قرارداد و دیگر، واگذاری مسوولیت نهایی بهرهبرداری به شرکت بینالمللی نفتی. بر این اساس، مجموعه عمر مرحله توسعه و بهرهبرداری، ممکن است بیش از بیستوپنج سال باشد. حال شرکت بینالمللی نفتی، موظف نیست هزینه و سود سرمایهگذاری را در یک بازه زمانی کوتاه پنج ساله مستهلک نماید. هرچقدر توان تولید مخزن بیشتر باشد، سود سرمایهگذاری نیز بیشتر است. بدین ترتیب احتمال برداشت صیانتی افزایش مییابد. از سوی دیگر مسوولیت نهایی بهرهبرداری نیز با شرکت بینالمللی نفتی است تا ناکارآزمودگی به مخزن آسیب نرساند. اما و در عین حال برای افزایش توانمندی داخلی، شرکت بینالمللی نفتی موظف است برای بهرهبرداری با یک شریک ایرانی، نسبت به تاسیس یک شرکت مشترک بهرهبرداری اقدام نماید.
در عین حال این قراردادها شامل یک شرط مشارکت نیز هستند. شرطی که در تمام قراردادهای نفتی از امتیاز گرفته تا تولید مشترک و سرویس قابل درج است. براساس این شرط شرکت بینالمللی نفتی، تنها زمانی میتواند با شرکت ملی نفت و یا دولت اقدام به انعقاد قرارداد نماید که با یک شرکت بومی شریک شود. بدین ترتیب بخشی از هزینه سرمایهگذاری برعهده شرکت بومی است و طبیعتا بخشی از سود نیز به شرکت بومی میرسد. گاه و در پروژههای کوچک یا با سهم مشارکت پایین، شرکت بینالمللی نفتی تعهد میکند، سهم شرکت بومی را در قالب وام تامین نماید.
توتال با چنین الگویی به ایران آمده است و می توان انتظار داشت حضور این شرکت بزرگ نفتی، دستاوردهایی خوشایند در پی داشته باشد. با این حال فراموش نکنیم با «کارلوس کیروش» و یا «خولیو ولاسکو» به جامجهانی فوتبال یا والیبال رفتن دستاوردی بزرگ و موقتی است. ما به مربیان بزرگ نیازمندیم، ما به شرکتهای بزرگ محتاجیم. بزرگترین سرمایه شرکتها، انسانها هستند. انسانها، تنها سرمایه یک ملتاند.